سه مرغ
سه مرغ که در غیاب صاحبانشان به گشت و گذار می روند و درباره ازادی حرف می زنند . در نهایت با بقیه حیوانات برای ازادی فرار می کنند.
سه مرغ که در غیاب صاحبانشان به گشت و گذار می روند و درباره ازادی حرف می زنند . در نهایت با بقیه حیوانات برای ازادی فرار می کنند.
کتاب «شیدا و شمس»، نویسنده: شبنم حکیم هاشمی، ........................... این کتاب مجموعهای از چهار داستان است به نامهای شیدا و شمس، قصهی آناهیتا، باغ موسیقی، رقص کیهانی.
در اینجا روایت شاعرانهی آناهیتا را میخوانید که ارتباط دارد با شخصیت آناهیتا در «قصهی آناهیتا» از مجموعه داستان «شیدا و شمس» به قلم شبنم حکیم هاشمی که انتشارات امید سخن آن را چاپ کرده است. چاپ اول آن در سال ۱۴٠٠، و چاپ دوم آن در تیر ۱۴٠۱ ارائه شده است.
...رو به یک دختربچه حدودا نه ساله کردم:«شما کدوم مدرسه میرین؟!» -مدرسه؟! دو سالی میشه که نرفتم. با تعجب به چشمانش نگاه کردم. ادامه داد:«مدرسه که هیچی، دوساله به خاطر بیماریم پامو از بیمارستان بیرون نذاشتم. الان خیلی خوشحالم که دارم از شر اون محیط ترسناک خلاص میشم.» پس او هم مثل خود من بیمار بود. پرسیدم:«پس توی اتوبوس مدرسه چی کار میکنی؟!» شانه بالا انداخت:«اینجا؟! این که اتوبوس مدرسه نیست. نمیبینی همه لباس بیمارستان پوشیدن؟» پس یعنی این بچهها داشتند از طرف بیمارستان جایی میرفتند؟ جایی شبیه به اردو؟! همین را پرسیدم. -اردو نیست... آممم یه جور سفره... یه جور سفر بدون بازگشت...
نادیا دختر بچه ایه که زود بالغ میشه مادرش ترکش میکنه و با اتفاقات عجیب و تلخی که براش می افته تنها دلیل زندگیش انتقام میمونه تا دوباره یه بارم که شده بتونه خوانوادشو جمع کنه و خوشحال باشه اما نمیدونه برا این کار به اکسش نیاز داره دواقع عشق اولو اخرش
موجوداتی به غیر از جن و انسان که با مشکل بزرگی مواجه و مجبور میشن از جن ها (دورگه ها) کمک بگیرن و در این حین عشق ممنوعه ای شکل میگیره و زخم کهنه ای که سرباز میکنه...
برای نوشتن داستانهای کتاب «شیدا و شمس» از سماع تا رقص کیهانی، از شعر تا موسیقی، از قصه تا اسطوره طی طریق کردم!
خلاصه داستان ینا وارد خونه ی میشه واسه ی کار ولی کلی اتفاقات و داستان های عجیب واسش رخ میده
مکالمه ای کوتاه بین رهبر جبهه مقاومت انسان ها و رهبر دِرُوید ها (ربات های شبه انسان با هوش مصنوعی بالا) در پایان کشمکش و جنگ طولانی مدت.
سیاره زمین،انسان ها و تمامی موجودات زمینی به دست خود انسان ها در شرف نابودیست.با نابود شدن تنها زیستگاه انسان نیاز دارد تا جای دیگری را برای حیات خود پیدا کند؛و این ماجرای اصلی این داستان است.داستان تیمی که برای شناسایی و کاوش تیتان،بزرگترین قمر سیاره زحل و تنها محل مشابه زمین در منظومه شمسی راهی فضا میشوند.اما وقتی به آنجا میرسند اعضای تیم تک تک میمیرند...
فرمانده ای در امپراطوری روم متهم به تجاوز میشود او باید زندگی خود را نجات دهد چراکه او مردی بیگناه است...
دختری که از زندگیش راضی نیست و قدر چیزایی که داره رو نمیدونه که یهو با یه دستگاهی روبرو میشه...
میدانی؟ فرشته هایی که من دیده ام همه خوب نیستند! شیاطینی که دیده ام همه گناهکار نیستند. انسانهای دروغ گو زیادند و به دلیل خوشی خود همه چیز را پنهان میکنند!اما همه ی انسانها هم بد نیستند! من نه فرشته هستم نه شیطان و نه انسان! من موجودی در عمق صفحه ی سفیدی هستم که تو آن را طراحی مینامی! من اثر یک هنرمند هستم! شاید زنده بودن طراحی ها شگفت انگیز به نظر بیاید! ولی دوست من اوعضاع اینجا درون این سفیدی و سیاهی ها چندان خوب نیست! من موجود شگفت انگیزی هستم که از چند خط تشکیل شده و حال دارد برای زنده ماندن بال بال میزند! من از پاک کن هایی که باعث مرگم میشوند فرار میکنم و همیشه در حال پنهان شدن از خطرات هستم! من نامی ندارم و نام خالق خود را هم نمیدانم!حتی نمیدانم برای چه زنده هستم! من یک طراحی هستم. به زندگی من خوش اومدی انسان!