دختر مافیا
دختری در شهر کوچکی زندگی میکرد و یک شیرینی فروشی کوچکی داشت او برای تامین خرج زندگی خودش و مادرش دائم تلاش میکرد که روزی ۳ مرد پیداشون میشه و...
دختری در شهر کوچکی زندگی میکرد و یک شیرینی فروشی کوچکی داشت او برای تامین خرج زندگی خودش و مادرش دائم تلاش میکرد که روزی ۳ مرد پیداشون میشه و...
نمیدونم چرا اما یه آرامش نسبی باعث میشد بتونم چرت بزنم و حرفای چرت معلم تاریخ مغزم رو درگیر نکنه به هر حال اونا رو از حفظ بودم. لعنتی فقط یه ساعت دیگه! و من سه روز تعطیلات برای استراحت داشتم. این آخرین چیزی بود که بهش فکر میکردم اما در همین حال یه چیزی عجیب بود. هیاهوی کل بچه های کلاس باعث شد تا تا از خواب بیدار بشم قبل از اینکهادراکم بتونه به شرایط مسلط بشه خودمو بقیه رو تو یه جای نااشنا دیدم.
داستان دو برادر که با وجود اتفاقاتی که براشون میافته ..خنده ها و گریه ها و جدایی هاشون از هم..رابطشونو حفظ میکنن و بعد سال ها به آرامش میرسن..ولی در آخر این داستان..آرامششون ابدی میشه.. نویسنده=آیهان میهراد.. امیدوارم لذت ببرید..
با روگل همراه شوید که حتی بعد از مرگ هم مجبور است بجنگد اما ایبار یک فرق دارد! او در این دنیای جدید و ناشناخته برای خود و ارمانش میجنگد! بیایید ببینیم دنیا برای او چه طرنوشتی رغم خواهد زد. ------ نظرات فراموش نشه چون من داستان رو لر اساس پیشنهادات جلو می برم("-")
زل زده بود به سقف اتاقش و به خیلی چیز ها می اندیشید...به این می اندیشید که چگونه ، چرا و چطور؟؟
آدرین پسری که روز تولدش به وحشتناکترین شکل ممکن سوپرایز میشه! اون وقتی وارد خونه میشه جنازه خونوادهش رو میبینه که بیجون روی زمین افتادن! پلیس تحقیقات زیادی رو این پرونده انجام میده ولی بعد از گذشت چند ماه پرونده ناقص باقی میمونه و هیچ قاتلی واسش پیدا نمیشه. ولی آدرین میتونه ساکت بمونه؟ اون میتونه این موضوع رو فراموش کنه؟ قاتل کیه؟ چرا اینکارو کرده؟ جواب این سوال هارو با رمان جنایی " تولد دوباره " پیدا کنید.
امروز دستگیر شدم ! نمیدونم چرا دارم لبخند میزنم چون احتمالا اگر حکم اعدام نگیرم حبس ابد رو دارم ولی برام مهم نیست چرا ؟ خب بزارین براتون تعریف کنم چی شد که به اینجا رسیدم ......
مهتا زنی ۳۳ ساله که یه بچه ی ۱۶ ساله داره. پدرش به دلیل مشکلات خاصی که برای مهتا پیش اومده، اون رو وادار به کارهایی که دوست نداره انجام بده میکنه و مهتا از این موضوع اصلا خوشش نمیاد و به سرش میزنه که انتقام بگیره...
زندگی اشرافی خانواده ای ثروتمند با عشق جوانی به سرنوشت دچار خواهد شد که فرقی با ویرانی ندارد .
داستان درباره دختری به نام کاترین در سن 17 سال است که علاقه ای به خواندن مقاله ها و پرونده هایی درباره قتل است و بعد از مدتی با یکی از همین افراد آشنا میشود، مردی که بسیار عجیب است و مدام او را دنبال میکند و حالا کاترین داستان ما میخواهد بداند آن مرد کیست و سرچشمه اتفاقات عجیبی که بعد از دیدن ان مرد برایش پیش می آید از کجا می آید و..
ساعت دوازده شب زمانی که قتل های نیمه شب اتفاق میافتد....