بیستم اکتبر 1920
(رابینسون در حال خواب در خانه اش این تصاویر را میبیند)
[چرخ خیاطی میبینم بدون اینکه کسی اونو بچرخونه سرعتش چرخشش بیشتر میشه بعد اون چرخ تبدیل میشه به ساعتی که بجای شماره تعدادی شکل جمجمه روش قرار داره .
یک طناب می بینم که پسر بچه هر چقدر سعی میکنه برش داره نمیتونه پسر طناب رو ول میکنه صدای خنده و گریه اشخاصی همزمان میاد...
گربه ای می بینم که تبدیل به موجودی شبیه به اژدها میشه ...
فردی را می بینم که از درون دود غلیظ بیرون میاد و عده ای دارن وارد دود غلیظ میشوند اون فرد انگار دوتا صورت و چهره داره ویک چهره یک آدم پوکر فیس و یک چهره ترسیده و در عین حال خندان ...]
رابینسون از خواب بیدار میشه دچار هیجان و استرسی عجیب میشه و با خودش میگه:
"باید به تونی خبر بدم و این خواب رو گزارش کنم حتما باز قراره اتفاق ناگواری رخ بد مخصوصا که این خواب انگار زیادی واقعی ترسناک به نظر می آمد."
چند روز بعد
( گفتگویی بین دو نفر که قصد برپایی سیرکی در جنوب شهر دنور دارن)
جوئل خطاب به آنتوان:
"آنتوان بلاخره بودجه لازم برای اجرا سیرک فراهم شد پدرم این بودجه را فراهم کرد ولی ازم تعهد گرفت که نباید ضرر کنم وپولش سریعا پس بدم"
آنتوان:
"نگران نباش جوئل اگر کارها درست پیش بره چند برابر این بودجه گیریمون میاد تمام شعبده باز هاو بدلکارها در آمادگی کامل هستند مردم این شهر تا به حال یک سیرک در ست حسابی نرفتن قرار اینبار ما با کمک هم همشون شگفت زده کنیم"
جوئل:
"امیدوارم همه مسائل طبق خواسته مون پیش بره راستی آنتوان یک بار دیگه ترتیب اجراها رو میگی"
آنتوان:
"باشه جوئل همونطور که قبلا گفتم
!در اجرای اول قرار خوزه از مکزیک با یک درشکه در حال حرکت به سرعت سرسام آوری دست پیدا کنه
انقدر که تماشاگر ها تا به حال ندیده باشند.
در اجرای دوم لوییس از اسپانیا قراره از یک طناب به طول 35 متر و در ارتفاع 18 متر راه بره اونم فقط با یک پا
اجرای سوم جیکوب از فرانسه قراره تعدادی شیر را به پرش از میان حلقه های آتشی وادار کنه.
البته منم در لباس و گریم دلقک به عنوان شخصی که باعث خنده تماشاچی ها میشه گهگاهی ظاهر میشم "
جوئل به شوخی:
"ها ها هانقش دلقک به تو میاد ولی یخورده لاغر هستی شاید منم یه روز بتونم نقش دلقک را داشته باشم ها ها ها ها"
آنتوان :
"ممنون از نظرت من تو تقریبا هم قد هم وزن هستیم شاید یکبار نقش دوتا دلقک دوقلو را بازی کنیم البته اگر موافقت کنی "
جوئل:
"آره واقعا هم اندازه هستیم
البته تا به حال نقش بازی نکردم من فقط بودجه و لوازم تجهیزات لازم فراهم میکنم تو هم تعداد زیادی شعبده باز بدل کار رو میشناسی و باهاشون در ارتباطی ..."
( جوئل لحظاتی مکث میکند وسپس به آنتوان میگوید)
جوئل:
آنتوان راستی بیا اینبار نقش دلقک رو بده به من و فقط خودم خودت خبر داشته باشیم در آخر اجرا من گریم دلقک را پاک میکنم باعث تعجب تماشاگرها و شعبده بازها میشم"
آنتوان:
"آفرین جوئل !!این ایده فوق العاده هست حتما بعد از اینگه همه میفهن تو نقش دلقک داشتی از تعجب شاخ در میارن هاهاها..."
پایان قسمت اول