رمان: در بند زلیخا
نویسنده: آلباتروس
خلاصه:
مرگ جان یکی را نمیگیرد بلکه نفس کسی را سرد میکند و نفس بازماندهها را سردتر.
انفجاری که جان گرفت! دختری را یتیم کرد و مادری را... .
شلیک گلولههایی که دختری را تنهاتر کرد و پدری را... .
حال هفده سال از آن واقعههای تلخ میگذرد. با ورود شخصی مرموز خاک دیروزها کنار رفته و دلیل مرگ پدر و مادری که به ظاهر حق بود، روشن میشود و خیلی از ناحقها آشکار میشوند!