روانشناس مجنون : آلن مهمان ناخوانده
6
31
1
3
من آدریان هستم 42 ساله ساکن پورتلند حدودا 8 سال میشه که شغل حرفه روانشناسی دارم طی این سال ها از شغلم بشدت راضی بودم تا اینکه حدود شش ماه قبل دچار سر درد عجیبی شدم که سابقه نداشت اونقدر شدید بود که مجبور شدم پنج روز در بیمارستان بستری بشوم در مدت این بستری بودن زمان زیادی بیهوش بودم تا اینکه ...(جابجایی آلن راوی میشود)
اسمم را آلن گذاشتم از گذشته خودم هیچ اطلاعی ندارم تنها چیزی که میدونم اینه که یک روز در تخت بیمارستانی به هوش آمدم و به خاطر گرسنگی دکتر را صدا کردم دکتر نزد من آمد و به من گفت:
" آدریان خوشحالم که بلاخره به هوش آمدی"
به دکتر گفتم:
"آدریان دیگه کی هست چنین شخصی را نمیشناسم"
دکتر گفت:
"مگه تو آدرین روانشناس نیستی! ؟"
گفتم:
"نه من حتی اسم خودمم نمیدونم "
دکتر گفت:
"خیلی عجیبه به هر حال ممکنه قصد شوخی داشته باشی تو از الان مرخصی میتونی بری خانه"
به دکتر گفتم:
"خانه من کجاست؟!"
دکتر گفت:
"فکر کنم دچار فراموشی موقت شدی که بعد از بیهوشی طبیعی هست به یک نفر میگم بفرستت مطب روانشناسیت"
من سوار ماشین فردی که دوست دکتر بود شدم اون من را پیش مطب روانشناسی برد و یک کلید از جیبم در آورد و در مطب رو باز کرد و گفت برو داخل مطب و روی یک تخت بخواب تا حالت خوب بشه من که چاره ای نداشتم روی یکی از تخت اتاقها خوابیدم
(جابجایی آدریان راوی میشود)
داشتم میگفتم من در بیمارستان بیهوش بودم ولی هنگام به هوش آمدن دیدم که داخل یکی از اتاق های مطبم هستم و این شروع اتفاقات عجیب غریب زندگی من هست....*
پایان قسمت اول
*اون زمانی که آلن کنترل افکار و رفتار بدن شخصیت اصلی یعنی آدریان رو بر عهده داره خود آدریان هیچ چیزی نمیفهمه همینطور بر عکس آلن هم زمانی که کنترل افکار رفتار بر عهده آدریان می افته متوجه هیچ چیزی نمیشه...
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳