آدرین در مطب روانشناسی خود قدم میزند و به این فکر میکند که چه اتفاقاتی برایش رخ داده.
سال ها بود که با بیماریهای روانی اشخاص مبارزه میکرد و آنها رو با راهنمایی های فوق الاده اش از شر این بیماری های مختلف رهایی میبخشید ولی امروز خودش
دچار بیماری روانی بسیار پیچیده و عجیبی شده...
"چند ساعت بعد جابجایی شخصیت آلن کنترل بدن آدرین را در اختیار میگیرد"
آلن بروی صندلی نشسته روربرو اش میزی و صندلی دیگری قرار دارد که آدرین
در اینجا با مشاوره با بیماران روانی انجام میدهد.آلن با خود فکر میکند واقعا کی هست؟ تو این مطب چیکار میکند؟ آدرین کیست ؟ و چرا دکتر بیمارستان او را آدرین صدا میزند.
آلن در کشویی میز را باز میکند و متوجه عکس کوچک خود بر روی کاغذی در اندازه A4 منگنه شده میشود آلن آن کاغذ را بر میدارد متوجه میشود آن کاغذ مدرک روانشناسی فردی به نام آدرین هست.
آلن با خود میگه:
"من هیچی یادم نمیاد شاید آدرین برادر دوقلو من باشد
شاید هم خودم آدرین باشم که دچار آلزایمر شدید شدم و حافظه ام کلا پاک شده !!!
آلن در افکار خود غرق بود
که ناگهان زنگ در مطب به صورت متوالی چند بار زده شد. آلن با استرس و هیجان خاصی در مطب را باز کرد
مردی میانسال با حالتی پرخاشگرايانه به آلن گفت:
"مرد حسابی معلوم کجا هستی؟! این همه از من پول گرفتی که بیماری پسرم
را درمان کنی الان حدود یک هفته هست هر روز میام مطبت در میزنم هیچ کی در باز نمیکنه اگر نمی تونی پسرم را درمان کنی حداقل پول من را پس بده"
آلن که از حرف های آن مرد میانسال شوکه شده بود
با خود گفت:
"این آدرین هر کی هست شخص درستکاری نیست"
آلن سپس به مرد میانسال گفت:"میدونم از حرفام تعجب زده خواهید شد ولی من آدرین نیستم من هنوز نمیدونم کی هستم..."
مرد میانسال از این حرف آلن بیشتر خشمگين شد و ناگهان اورا هل داد آلن روی زمین افتاد مرد میانسال وارد مطب شد و به پشت میز ویزیت رفت و در آن را که هنوز کلید روش بود باز کرد
و مقداری پول از آنجا برداشت و به سمت در خروجی برگشت در تین هنگام به آلن گفت:
"مسخره بازی و نقش بازی کردن بذار کنار این تمام پولی بود که از من گرفتی بدون یک سنت کم یا زیاد ضمنا تو روانشناس نیستی تو یک شیادی که میخواستی پولم بالا بکشی ..."
مرد در مطب رو بست و به سرعت از آنجا دور شد.
آلن از جای خود بلند شد و با خود گفت:
"پس که این طور آدرین از بیمارهای خود پول هنگفتی میگرفته شاید هم حق با اون مرد باشه آدرین یک شیاد هست"
آلن در حالی که حس انتقام جویی در وجودش پدیدار شده بود با خود گفت
"الان که هیچی یادم نمیاد بهتره یک اسم برا خودم انتخاب کنم اسمی که مربوط به موجود ناشناخته نزدیک باشه "
آلن دیکشنری بر روی میز مطب رو برداشت و دنبال کلماتی از قبیل ناشناس ناشناخته و بیگانه در کتاب جستجو کرد و متوجه کلمه
alien >بیگانه شد
آلن در نهایت با خود گفت:
"کلمات alien و alainشباهت زیادی با هم دارن پس اسمم را alain ( آلن)میگزارم ...