مسیری که رفتم

مسیری که رفتم

Setayesh_shayegan نویسنده : Setayesh_shayegan در حال تایپ

داستان های مشابه

کاپیتان ژولز، تنها و غریب در اعماق آب‌های تاریک و سرد، به ...

توی کمد دیواری لا به لای لباس‌هات قایم میشی... از سروصدای ...

قصه ای مربوط به عروسک و مرگ مادربزرگ ... راه زندگی عروسکی ...

داستان کوتاه : مسیری که رفتم
ژانر : عاشقانه
نویسنده : ستایش شایگان
خلاصه:
از درس خواندن متنفر بود و به شدت از آن هراس داشت، تنها چیزی که آن پسر از والدین‌اش می‌خواست سفر به خارج از کشور و زندگی در کشور موردعلاقه‌اش بود. آن‌ها قبول کردند، تنها به شرطی که زبان انگلیسی را به خوبی فرا گیرد. اما چه می‌شود اگر پسرک در نگاه اول عاشق معلم خود، که حتی از خود بزرگ‌تر بود شود؟ آیا آن دختر عشق کسی که کوچک‌تر از خود است را می‌پذیرد؟

مقدمه:
همان لحظه‌ای که نگاهم به چشم‌های بلورینش افتاد دانه‌ی عشقش را درون قلبم کاشت، هر روزم را تنها به شوق دیدن او درس می‌خواندم و دقیقه‌ها را با او سپری می‌کردم. هر ساعتی که می‌گذشت، هر دقیقه‌ای که چشم‌هایم به نگاهش برخورد می‌گردند و هر ثانیه‌ای که در کنار او بودم؛ ریشه‌ی عشقش عمیق و عمیق‌تر می‌شد و حتی به مغز استخوانم رسید! در آخر او نمی‌دانست چطور قلب من را به تپش وا داشت و در نهایت از تپش انداخت، نمی‌دانست و تنها روی خود را از من گرفت!
ژانرها: داستان کوتاه
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.