جزوه عشق : طلوع عشق

نویسنده: mohamadrezaeshghiii

از سردی جان زمین باران شدیم
بر نسیم نو بهار مهمان شدیم

بر فراز است دست من هر شب دعا
زین عزیزی را که هم پیمان شدیم

در حلول فصل گل حیران باغ
شاهد رویش یک ریحان شدیم

حسرتم بر لحظه های غربت است
لحظه هایی را که بس گریان شدیم

تو همان لیلای شیرین سخنی
کز طلوع عشق تو خندان شدیم

پیمان عشقی آتشین را بسته ایم
دنیا برو با ما مگو حیران شدیم 

**
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.