بی خبر هم کردی ام از راه خود
سر گشته غم کردی ام از راه خود
در عجب باشم ز کارت ای گلم
ما را مران ای گلم از راه خود
عاشقان بودند بسی دور از خوشی
پس چرا من بروم از راه خود
من که دارم یاد تو در خاطرم
حک کرده نام تو ام از راه خود
پس مرا بیرون مکن از خاطرت
تا که گریم من مدام از راه خود
من همان عشق تو ام در روز شاد
پس چرا در غم روم از راه خود
حرف من نیست بر سر بد کاریم
بخششی هم خواهمم از راه خود
جز امیدت نیست سر زندگی
زندگی اندک دهم از راه خود
گر که رنجت دیدن روی من است
روی خود تابم همم از راه خود
من همه عشق تو ام بی قهر تو
من بخواهم خنده ام از راه خود
عشقی بده دور از سراب و التهاب
پیکی بریز بر باده ام از راه خود
**