یادم آید ساقه ای شر بوده ای
در وجاهت دیگری سر بوده ای
نوجوانی چون نسیمی زود رفت
در جوانی شاهدی بر بوده ای
تا که سروی خوش قد و بالا شدی
شاخه هایت همگی تر بوده ای
ناگه آن تبر به دست دژخیم کور
با ریشخند و گویی کر بوده ای
کوفت بر آن پیکرت تک ضربه ها
گو به دنیا دیگری دَر بوده ای
سرنگون کرد آن شه والا مقام
نیست کرد هر لحظه ای زر بوده ای
با خودم گفتم عجب بر سرنوشت
باد داد هر تحفه ای دُر بوده ای
**