جزوه عشق : خار همیشه گل

نویسنده: mohamadrezaeshghiii

گل بی معنی است گر خارش نباشد
بستاییم خار گر عارش نباشد

زیبایی همه مطلق ز خار است
که بی چشم امید حتی ز یار است

همه فانی و گذراییم نه دور 
چه گل بوستان چه خار صحرای دور

بگذار کنند سرزنش آن خار خشک
تا که گل ها هم شوند چون خار خشک

ولیکن سرزنش زیبنده گل را
که فخرش را فروشد هر دو دل را

چو بیهوده شود پرپر به یک شب
به روزی آید و شد پر به یک شب

دگر غره مشو بر رخ زرین
که آنی می رود از دست سیمین

ببین فریاد من بر خفتگان نیست
که بلبل چه چه اش بر غنچگان نیست

زند آوای غم در سوک یک خار
که از یاد رفته است چون خس به یک دار

صدای جغد شوم در شبی یک تار
همان مرثیه است در پای یک خار

مگر چیست گل که برگش می دهیم
خارک خشکی که آبش می دهیم

چون که عطرش خوش مذاق بر آیدش
باید آن در هر مکان در آیدش

اگر چه بحثمان بسیار دراز است
بدان بودن خار همچون یه راز است

شنیدی تا کنون این حرف جاری
که هر خاری بود روزی به کاری

اگر نوشی نیی بر سر یک خار
چنان نیشی مباش دو سر یک مار

می کنم یک جمله حرف این را تمام
بلکه گیری پندی از این نا تمام

گل واهی است گر خار معنی ندارد
بستاییم خار تمنی ندارد

**
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.