جزوه عشق : شب

نویسنده: mohamadrezaeshghiii

آهسته و آرام ز کوه های قشنگ
نرم و خرامان ز ورای دل سنگ

آمد آن دلبر هر روز و شبم
آن رفیق دل و قیطان شکرم

آمد او تا که برد سوی خودش
این تن خسته ز دنیا و غمش

آمد او تا که شود باز مرا
مرحمی بر دل تنهای جدا

می نهم باز لبم بر قدمش
می شوم عاشق شیدا سخنش

می شوم ساکت و حیران و خموش
ز سر و پا همگی گردم گوش

شاید او باز کند سر دلش
بکند امر به قربان خودش

یا که شاید ز سر بی مهری
بکند ناز چنان صد لیلی

شاید او گریه کند بر پایم
یا زند بوسه بر این دستانم

گر شود یار گران مایه مرا
یا شود دشمن دیرینه مرا

باید او را بکنم تاج سرم
تا که آید شب دیگر به برم

پس که باید بشوم نرم و ثلیث
گر که خواهد بشود چشمم خیس

گر که خواهد که دمی من خندم
یا اگر خواست دمم بر بندم

هر چه او گفت شود عین ثواب
باید آن را بدهم راست جواب

گر که ناید به دلت حرفم راست
پس ببند آن لب خندان که تو راست

گر نخواهی شوی هر دم پرسان
بشو هر شب چو دل من گریان

تا که این راز گشاید مهرش
شود افشای بر انجام خودش

پس غنیمت شمر این ثانیه ها
ببر آن لذت جانان به بها

عشقی عاشق به خودش وا بگذار
لب به روی قدم شب بگذار

**
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.