جزوه عشق : هیچ

نویسنده: mohamadrezaeshghiii

گو چیست قهرت را ندانم این سبب
گر که تنبیهی است دانم این سبب

گر که حتی این تنم باشد حجاب
مژگانت قسم یاد بردم این سبب

گر ز افغان لبم هستی کدر
گو شود بی جان و آرام این سبب

گر ز من کاری زده نا خود خبر
گو تا چاره کنم در دم این سبب

گر دلم عاشق شده بی فکر من
خنجر غم زنمش هیچ گویم این سبب

گر به دنبالت روانم روز و شب 
گریه ام دیدی نگفتی چیستم این سبب

این همه بی لطفی ات از بهر چیست
دانه ای در خرمنی هستم این سبب

گر که بینی عاشق و آشفته ام
در طوافت جان خسته ام این سبب

من ندارم عشقی به آن مریم رخت
در تو ربت را ببینم این سبب

**
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.