ساعت های ۱۲ ظهر بود نمیدونستم ثانیه ها چطوری گذشت..
_نمیدانم.هرروز پروردگار که بیدار میشوم،فکر میکنم که بیرون ...
مایک پسری 12 ساله است که بر روی تختش دراز کشیده و مشغول کتاب ...
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.