تناسخ در انيمه ناروتو : روزی که بابا و ماما را میبینم

"آیشا موهای سیاه و چشم های زرد " " آیانو مادر آیشا موهای سیاه و چشم های سیاه " "اورچیمارو موهای سیاه و چشم های زرد " 

■■■■■■■■

شینوا : 

برای چی چشمام باز نمیشه میخواهم زود ببینم بابا و مامانم کی هستن خیلی کنجکاوم

پرستار : 

آیانو ساما دختر تون رو آوردم 

آیانو : 

وای کوچولو قشنگم چقدر زیبایی یکم دیگه با پدرت آشنا میشی قشنگم 

شینوا در ذهن خود : 

وای من واقعا تناسخ پیدا کردم ولی این زن کیه؟تا حالا در انیمه نشون ندادن وای شاید شخص مرموزی که بعدا نشون میدن وای چرا انیمه ناروتو رو تمام نکردم که بفهمم کیه؟ 

اورچیمارو :

آیانو خوبی؟ دخترمون خوبه؟

آیانو :

من خوبم ، دخترمون هم خوبه الان ببین اور دخترمون چقدر قشنگه ولی به نظرت اسمش رو چی بذاریم؟              اور مخفف اورچیمارو هست 

 اورچیمارو :

آره خیلی قشنگه ، اسمش به نظرم آیشا باشه 

آیانو : 

آره اسم آیشا خیلی خوبه ، معنیش شکوفه ها گیلاس و نام دیگری اون ساکوراست

آیشا : 

ها چرا پدرم  اورچیمارو؟ ولی در انیمه اورچیمارو ازدواج نکرده و بچه هم نداره چطوری ؟ و مادرم از کدام خاندانه اصلا در انیمه اسم آیانو نبود یعنی چی شده ؟ یعنی من داستان رو عوض کردم ؟خستم شده اوه تازه یادم آورده من در بدن بچه هستم یعنی هر چقدر فکر کنم زیاد خستم میشه  

آیانو : 

وای عزیزم انگار خوابت میاد کوچولوی نازنین من 

《نویسنده 》

بعد از چند روز آیشا داشت مثل هر روز با مادرش بازی میکرد که یک دفعه 

آیانو :

اور چکار داری میکنی  ؟ ماموریتی داشتی آون رو ماموریت رو انجام دادی ؟

اورچیمارو : 

دارم با دختر عزیزم بازی میکنم و آون ماموریت مهم نیست بچه ها هم میتونن اون رو انجام بدن .

آیانو یک ضربه به  اورچیمارو زد و گفت : الان میری یا تا یک هفته هم آیشا رو نمیبینی

 اورچیمارو : 

ولی آیشا تنها میمونه 

آیانو : 

اور چیما رو الان برو ماموریتتو انجام بده و بعد بیا بازی کن 

آیشا در ذهن خود : 

اوه فکر نمیکردم   اورچیمارو از ماما بترسد من ماما رو خیلی دوست دارم دیگه اورچیمارو از دهکده بیرون نمیره.

ولی چرا طوی داستان اصلی ماما و بابا با هم ازدواج نکردن؟ چه اتفاقی افتاده بود که طوی داستان اصلی ماما نیست ؟ اوه من دوباره خستم شد و می خواهم بخوابم ولی می خواهم که تا ابد با بابا و ماما باشم