قلب خورشید

قلب خورشید

Reyhane5831 نویسنده : Reyhane5831 در حال تایپ

داستان های مشابه

تانیا، دختری که کابوس‌های شبانه‌اش هر صبح او را به خیابان‌های ...

فک کنم باز تقصیر منه،اما من این بار زندگی یه ادمو خراب کردم.شاید ...

رویای بیداری داستانی است در حد فاصل رویا تا بیداری ،

سلام دوستان .
این داستان یک رمان بلند و بالا در روایت از ماجراهای دختری برگزیده از قبیله عقاب ها و اتفاقات و سرنوشت تلخی که اون و دوستان و خانواده ش دارن هستش . اما نگران نباشید ! این یه رمان غم انگیز نیست . من تمام تلاشم رو کردم که شخصیت پردازی در این داستان به خوبی رعایت بشه و شما علاوه بر قهرمان قصه مون ، روایت داستان زندگی دوستان و خانواده ش و ماجراهای متفرقه اما مربوط به داستان رو هم خواهید شنید و شاید با بعضی شخصیت ها همزاد پنداری کنید ، با اونا بخندید و یا حتی براشون اشک بریزید .
علاوه بر اون متن رمان خیلی ساده و مثل صحبت کردن های روزمره مون نوشته شده و خوندن رو براتون راحت تر میکنه .

من گروه سنی رو نوجوان زدم . به درد سن پایین تر نمیخوره اما شاید بزرگتر ها هم خوششون بیاد و از خوندنش لذت ببرن .

البته چون این اولین داستان منه شاید ابتدای داستان خیلی به نظرتون قدرتمند و جذاب نیاد اما از شما میخوام به من فرصت بدید و همراهم تا انتهای داستان بیاین .

◇◇◇

- سایا بذار کمکت کنم .

-* از اینجا برو !

من آدم قوی ای هستم . مخصوصا به خاطر نیروی درونی قدرتمندی که دارم زخمای معمولی نمیتونن منو از پا در بیارن . اما جنگیدن با محافظای شمشیر فرق داشت . اونا خیلی قوی تر از آدمای معمولی بودن و مثل من از انرژی درونی استفاده میکردن . اما من از اونا قدرتمند تر بودم و داشتم برنده میشدم ، تا اینکه یکیشون با استفاده از تیغه ای از جنس انرژی《شی》 به شونه م ضربه ای زد .
خود زخم اونقدرا هم بد نیست و در حالت عادی با کمک نیروم زود خوب میشه اما اون تیغه انگار برای یه لحظه همه ی انرژیم رو تو خودش کشید و از بین برد .
وقتی انرژیم این همه تحلیل میره مدت به نسبت زیادی طول میکشه تا دوباره به عالت عادیش برگرده و تا اون موقع من خیلی آسیب پذیر میشم . نامردا از همین فرصت استفاده کردن و منو به شدت مجروح کردن . به سختی تونستم از دستشون فرار کنم .....

◇◇◇
ژانرها: اکشن / تخیلی / عاشقانه
تعداد فصل ها: 2 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.