تازیانه‌ای بی‌نهایت : قسمت۴: تمرینِ سخت

نویسنده: gojono_1jk

وقتی وارد اون گروه شدم اون مرد که اسمش هیرو بود ما رو به اون سالن بزرگ برد.
سالن خیلی طولانی بود و در سمت چپ و راستِ سالن دستگاه‌هایی برای تمرین بود.
سمت چپ دستگاه‌هایی مخصوص تقویت هوش و سرعت و در سمت راست دستگاه‌هایی برای تقویت قدرت بدنی.
آخر سالن هم یه در بود. هیرو ما رو به اون در برد، اونجا یه تشک برای مبارزه بود. اونورتر هم خوابگاه پسرانه و سمت چپش هم خوابگاه برای دختر‌ها بود اما خوابگاه سرباز ها بیرون بود.
هیرو برامون توضیح داد:"این سالنی که دیدید همش برای تقویت سرعت،قدرت و مقاومته اما علاوه بر اینها شما باید هوشتون رو هم تقویت کنید که این بر عهده‌ی خودتونه.
تمریناتتون به این صورته که شما باید روزی سه بار برای هر کدوم وقت بذارید، یک دور برای هردو صبح، یک دور دیگر بعد از ناهار و یک دور دیگه قبل از نبردتون با همدیگه. به علاوه اینکه بعدازظهر هم دو دور با دویدن دور پایگاه میدَوین." 
تمرینات واقعا سخت بود و همه از سختیِ تمرین‌ها می‌ترسیدند.
یه پسر بود که خیلی خونسرد ایستاده بود و پرسید:" شما که گفتید ممکنه کشته بشیم یا اعضای بدنمون قطع بشه. یعنی این تمرینات آنقدر خطرناکه؟"
هیرو گفت:" نه، این تمرینات باعث این اتفاقات نیست. در طول تمریناتتون شما به ماموریت‌هایی میرید و ممکنه با کسایی در بیوفتید که دنبال این قدرتن. و شما آقای؟"
من رِمی هستم. یه سوال دیگه داشتم، تمرینات ما چقدر طول میکشه؟
هیرو جواب داد:" دو سال"
همه زمزمه میکردن:"دوسال؟؟ یعنی ما دو سال هر روز باید بدبختی بکشیم؟؟"
بهشون حق میدادم، چونکه واقعا دو سال به این شکل تمرین خیلی طاقت فرسا بود.
اما برام مهم نبود چونکه فقط میخواستم اون دروازه و کسایی که داخلش بودن رو نابود کنم.

ادامه دارد...... 



دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.