پرش (شیرجه)

Dive into the shallow : پرش (شیرجه)

نویسنده: Pouriastales

سلام اسم من پارسا است

امروز به توصیه دوستم ، تنها دوستم ، کلاس تئاتر ثبت نام کردم .

البته اون به شوخی این پیشنهاد رو داد ولی من برای اولین بار توی زندگیم جدی بودم .

راستش رو بخواید نه استعداد دارم نه پر رو ام ، نه حافظم خوبه . خیلی هم ادم مضطربی هستم . مظهر اضطراب اجتماعی !  ارتباط چشمی ؟ به هیچ وجه ، خیلی طولش بدم ۵ ثانیه . در کل بخوام بگم اصلا به درد صحنه نمیخورم ، اما به شدت احساس میکنم نیاز به یه چالش دارم .  اگه شرایط الانم رو بخوام تشبیه کنم، زندگی من مثل یه پرش تو استخر کم عمق . من بالای یه سکو بلند واستادم و میخوام شیرجه بزنم

حتی اگه بی نقص ترین شیرجه ام رو هم بزنم بازم قراره  با مخ بخورم کف استخر  ...

من امادم که بپرم . 
سلام اسم من پارسااست ، پارسا کیانی . میخواستم تو موسستون ثبت نام کنم ، برای تئاتر .
 نه تجربه نداشتم تاحالا
 صدای ضعیف پشت تلفن : « باید تشریف بیارید یه تست بدید استاد سطحتون رو بسنجه و گرید بندی شید » 
فکر نکنم احتیاجی باشه مطمئن باشید آماتور هستم  و هیچ تجربه ای ندارم ، شما همون گرید «نوب» ها ثبت نامم کنید. 
 «در هرصورت باید تست بدید » 
باشه عصر میام موسسه ... خدا نگه دار 
تست !؟ این چه غلطی بود کردم ، رسما خل شدم !

؟

دارم تو اینه به خودم نگاه میکنم و با خودم حرف میزنم. معمولا وقتی یه گوهی میخورم که توش میمونم همین کارو میکنم 
 وارد نشده میفهمن یه احمقم که حتی نمیتونم بدون استرس به کسی سلام کنم . یعنی چه تستی میخواد بگیره ؟

چشم تو چشم ؟ دیالوگ ؟ میتونم نقش بازی کنم . نقش یه ادم دیوونه که تلاش میکنه عادی باشه . این خوبه ، توش مهارت دارم !
سلام اسم من پارساست پارسا کیانی

زنگ زده بودم برای ثبت نام تئاتر

گفتید باید بیام تست بدم
 منشی : بله برید بالا اتاق کارگردان .

از شانس خوبتون خلوت ، در بزنید من هم الان هماهنگ میکنم .  اسم کارگردانمون هم  اقای محبی هستش  ممنون .
خلوت ؟ از همین الان باید نقش بازی کنم قبل از اینکه در بزنم و برم داخل باید نقش ادم عادی رو بازی کنم

اما اگه بفهمه !؟ حتما میفهمه اون یه کارگردان روزی با ده تا بازیگر سر و کار داره . باید همزمان نقش دو نفر و بازی کنم

یه ادم احمق که تلاش میکنه عادی باشه و نقشی که کارگردان بهم میده . خدای من دارم میمیرم قبلم داره منفجر میشه . دیر نشده همین الان میتونم پله ها و برم پایین .برم و پشت سرمم نگاه نکنم

من باید بپرم
وقتش نمایش !!! به خودم اومدم دیدم پشت درم . حتی به خودم فرصت ندادم نفس بکشم در زدم ...  بفرمایید :
  سلام آقای محبی خوبید ؟ 
سلام جانم بفرما

تو
تو  چشماش نگاه کن ، عجیب! نه عینک زده نه موها و ریشش بلند نه کلاه داره

فقط یه استکان چایی دستش  و لبخند میزنه ؟ فهمید ؟ فهمید که یه احمقم ؟

...........







دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.