مرگ بیهوده

نویسنده: A_writer

بالاخره روزش رسید یکی از نگهبانان او را از سلول بیرون اورد جو کتاب انجیلش را بقل کرده بود و ارام و وحشت زده به دنبال نگهبان راه میرفت و منتظر بود که به سلول اصلیش برگردد اما ناگهان خود را جلوی پدر و مادر دختر کشته شده و یک کشیش دید چشمش به صندلی الکتریکی افتاد وحشت تمام وجودش را گرفته بود دوباره حرف هایش را میزد سعی میکرد بگوید قاتلان را دیده است اما کسی توجهی نمیکرد نگهبان اورا به زور روی صندلی نشاند اما قد جو هنوز انقدر نبود که بتوانند کلاه الکتریکی صندلی را روی سرش بگذارند پس کتاب انجیلش را زیر او گذاشتند و کلاه را روی سرش جو متوجه شده بود دیگر تلاش هایش بی فایده است و نمیتواند کاری کند و فقط گریه میکرد فرایند اعدام جلوی افراد حاضر در انجا شروع شد و زندگی جو در روز ۱۶ ژوئن ۱۹۴۴ به پایان رسید تقریبا ۷۰ سال بعد بیگناهی او ثابت شد و معلوم شده بود که فقط بخاطر اینکه پلیس نتوانسته بود قاتل اصلی را پیدا کند کشته شده است به هر حال اثبات بیگناهی او در ان زمان دیگر فایده ای نداشت جو جوانترین فردی بود که با صندلی الکتریکی در سن ۱۴ سالگی اعدام شد.
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.