حماسه ی تضادها

جعبه های چوبی : حماسه ی تضادها

نویسنده: sanny

روزی که تاریکی راهنماتر از روشنایی باشد، روزی است که آب و آتش عاشق یکدیگر می شوند. آب در هجران آتش یخ می زند و آتش در اشتیاق آب شعله ور تر می شود. آن روز انسان ها در آسمان راه می روند و بر روی تکیه گاه های ابری به انتظار فرجام داستان می نشینند.
دخترکی جلو می آید و با صدایی آرام، به گرمی لالایی نسیم بهاره بر روی خوشه های گندم می گوید:«آب را از آتش دور کنید. او در این گرما بخار می شود.»
پسرکی از میان جمعیت شروع به سخن گفتن می کند. صدایش به سردی کشیده شدن چاقو بر روی سنگ است:«مگر نه اینکه اگر روی آتش آب بریزی خاموش می شود؟»
دخترک درمانده برگشت و به آن حماسه ی عشق نگاه کرد. پسر راست می گفت. به راستی که در هیچ نوع رابطه ای، شکار و شکارچی، آسیب زننده و آسیب دیده، حتی عاشق و معشوق وجود ندارد. فاعل و مفعولی نیست. همه مَفعل هستند. همه جعبه هایی چوبی هستند مملو از خاطرات و تجربیات تلخ و شیرین.
یک روزی در زندگی همه ی انسان ها هست که این جعبه به آنها بذر حماقت را هدیه می دهد. گروهی تسلیم بار وزن جعبه شان می شوند، اجازه می دهند این بذر رشد کند، ریشه های آن شیرۀ انسانیت را از وجودشان بیرون بکشد و به گرگ هایی وفادار به آرمان های انسانی تبدیل شوند. عده ای هم بذر را به کناری می اندازند و سعی می کنند نقش انسانیت را بازی کنند انسانِ معصوم و درنده.
در دنیای کوچک دخترک گروه اول شرور ها و گروه دوم خوب ها هستند. دیوها و فرشتگان. اما نه، این دختر، آن پسر، آن رهگذری که در حال رد شدن است، هنوز کوچکتر از آن هستند که بدانند در دنیای واقعیت، یعنی همان دنیایی که تاریکی راهنماتر از روشنایی است، بد و خوبی وجود ندارد. صرفا این دو گروه در کنار هم قرار می گیرند و کنش ها و واکنش هایی را به وجود می آورند، که روایتشان می تواند قفسه های یک کتابخانه ی شاهنشاهی را پر کند.
دردناک تر از آن این است که معمولا نمی توانی تشخیص دهی دور و بری هایت از کدام گروه هستند، حتی گاهی راجع به گروه خودت هم به شک می افتی. به خاطر اینکه ما انسان ها، فرشتگان دیوصفتی هستیم. در این رابطه ی مَفعل و مَفعل آب و آتش، هیچ کس نه می تواند آسیب زننده و آسیب دیده ای تعیین کند، و نه گروه یک و دویی را.
آب و آتش به دور یکدیگر می چرخند و تقلا می کنند تا به همدیگر نزدیک شوند. نفس همه در سینه هایشان حبس شده است. عاقبت؟ در تاریکی واضح تر از همیشه است. چون کتاب هایی که قفسه های کتابخانه ی شاهنشاهی را پر کرده اند نه درون مایه ی تراژدی رومئو و ژولیت را دارند و نه پلات داستان سیندرلا را.
آب و آتش پس از بخار شدن ها و خاموش شدن های مکرر، بعد از درگیری ها، زخم شدن ها و ناامیدی ها، بالاخره یاد می گیرند که به اندازه باشند. نه کم و نه زیاد. با موسیقی والتز زندگی پیش بروند. نه زندگی را به بازی بگیرند و نه تلاش کنند تا آن را تحت سلطه ی خود درآورند. فقط رقصنده هایی ماهر باشند.
آب و آتش می رقصند، با لبخند به همدیگر نزدیک می شوند و دور یکدیگر می چرخند. آب دامن پف دارش را چین می دهد و آتش کتش را صاف می کند.بالاخره، اولین بوسه ی آب و آتش باعث می شود اشک در چشمان حضار حلقه بزند.
آب و آتش یادگرفته اند که اگر با همدیگر مساوی باشند، تا هیچ کدام نتواند دیگری را بکشد، اگر در زمان درست و در جای درست با یکدیگر تماس داشته باشند، از بین نمی روند.
آنها نمی توانند "تا ابد به خوبی و خوشی" در کنار هم زندگی کنند. زیرا آب در حال بخار شدن و آتش در حال خاموش شدن است. اما با سرعتی خیلی خیلی کم. تا قطع شدن طناب زندگی سال ها باقی مانده است و درست است که آب و آتش آن زندگی آرمانی را ندارند، اما انتخاب کرده اند تا در کنار یکدیگر تمام شوند. این زیباترین پایان آنهاست، ولی ممکن است نظر بقیه متفاوت باشد، این نظرها برایشان اهمیتی ندارد، تنها چیزی که اهمیت دارد، جعبه هایشان است که در کنار یکدیگر استحکام بیشتری پیدا کرده اند، اما یکی نشده اند، زیرا آب و آتش هرگز یکی نمی شوند. هر یک هویت ارزشمند خود را حفظ می کند و چاشنی بخش رابطه شان نیز همین است.
آسمان بعد از دیدن نتیجه ی داستان از جمعیت خالی شده است. فقط دو نفر مانده اند، دخترک و پسرک. نوازشگر و بُرنده. نسیم و حسام. حسام دستش را جلو می آورد و نسیم آن را می گیرد. نه شمشیر حسام کُند شده و نه نسیم نوازشگر بریده می شود. این تضادها یک شباهت مطلق را اثبات می کنند: همه ی ما انسانیم. انسان هایی دوست داشتنی که هر کدام جعبه ی زندگی خود را حمل می کنند. 
نسیم و حسام به هم لبخند می زنند. گویا قرار است آسمان تاریک حماسه ی دیگری از تقلاهای انسان هایی کوچک که همیشه در حال اشتباه هستند را رقم بزند. اشتباه هایی که نسیم و حسام، آب و آتش و بقیه شکی در درست بودنش ندارند، زیرا که آن اشتباهات بی نهایت شیرین هستند.


دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.