مه در جنگل ریون وود: بخش اول

نویسنده: DreamWalker866

۹

رها شده

  دوباره چشمانم را باز کردم و باز هم در هواپیما بودم. این بار، میخواستم روش جدیدی را امتحان کنم. همه کارها را در فرودگاه انجام دادم و از آن خارج شدم. به جک زنگ زدم و گفتم که رسیدم بربانک. اون مثل همیشه از من پرسید که بیایند دنبالم یا با تاکسی میایم. این بار به او گفتم که بیایند دنبالم. تقریبا ۱۵ دقیقه طول کشید تا بیایند. وقتی رسیدند، چمدانم را در صندوق ماشین گذاشتم و کوله ام را با خودم به داخل ماشین بردم. سوار شدم. سلام و احوالپرسی کردیم و راه افتادیم. در طول راه، حواسم به اطراف بود تا اگر خطری دیدم اطلاع دهم. به آن چهارراهی که چند بار در آنجا تصادف کردم رسیدیم. منتظر بودم که اتفاقی بیافتد اما هیچ اتفاقی نیافتاد. به خانه رسیدیم و ماشین را پارک کردیم. وسایلم را گرفتم و به داخل خانه رفتم. زمان ناهار بود. وسایلم را در اتاق جک گذاشتم. اتاقش طبقه بالا بود. لباسم را عوض کردم و برگشتم طبقه پایین. نشستم سر میز ناهارخوری. مادر جک، خانم اندرسون غذا را آورد. لازانیا بود. من عاشق لازنیا هستم. قطعه ای از لازانیا را در بشقابم گذاشتم و شروع کردم به خوردن. خوشمزه بود. غذایمان که تمام شد، تشکر کردم و به اتاق جک رفتم تا کمی وسایلم را مرتب کنم و کمی هم استراحت کنم. وسایل مورد نیاز را از کوله پشتی و چمدان برداشتم. بعد از آن، به کنار پنجره رفتم تا نگاهی به بیرون بیاندازم. پرده را کنار زدم. اول از همه چشمم به پارکی افتاد که رو به روی خانه بود. پارک ریون وود! آن قدر درگیر ماجرای گیر افتادن در زمان بودم که اصلا متوجه پارک نشدم. پارک زیبا و بزرگی بود. در انتهای پارک، جنگلی را می دیدم. برایم جالب بود که جنگلی در میان خانه ها وجود دارد. کمی بیشتر دقت کردم. احساس می کردم که این جنگل را جایی دیده ام. یادم نمی آمد که کجا دیدمش. کمی به ذهنم فشار آوردم و فهمیدم. شب قبل از اینکه سفرم را آغاز کنم، این جنگل را در خوابم دیدم. صدای جیغی را هم از اعماقش میشنیدم. من که اولین بار است دارم این جنگل را می بینم! پس چطور آن را قبل از این در خوابم دیدم؟ همان طور غرق در فکر بودم که ناگهان دستی از پشت شانه ام را گرفت. 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.