فضا نبرد ها : فصل یک کلید پنهان
0
7
0
1
روزی روزگاری
4نفر بچه های ۱۲ و ۱۳ساله دو پسر و دو دختر که ۲ تای آن ها معروف بودن و دوتای دیگری فقير بودن آن دوی معروف اسم پسر : دنی جكسون اسم دختر : جینی پریپر و آن فقير ها پسر :دیوی دانک دختر:هرمیون گرینجر
دنی جکسون پسری خوشکل خود خاه او خانوادهی داشت پدر مادر او ساخت ساز سفینه فضایی بودن
جینی پریپر: دختری زیبا مهربون
پدر و مادر وی در حال کاوش کردن فضا بودن
دیوی جکسون: پسری قوی خوشکل وی مادر خود را از دست داده و با پدر خود زندگی میگند آرزو وی رفتن به فضا بود
هرمیون گرینجر دختری خوشکل زیبا مهربون و با هوش وی پدر خود را از دست داده و با مادر خود زندگی میکند و آرزو وی رفتن به فضا هست
دیوی بعد روز ها پول جمع کردن میره برای بازدید ستاره ها در ازمایشگاه او در آن جا با خوانواده جینی پریپر و خود وی آشنا میشود او زندگی فقیرانه خود را به آن ها میگوید و هرمیون گرینجر برای دیدن بهترین سفینه فضایی بلیت میگیرد وی زمان بازدید با خوانواده دنی جکسون آشنا میشود.
دیوی فردا آن روز وی خیلی خوش حال بود برای خرید رفت به مغازه هرمیون دیوی وقتی وسایل مورد نیاز خود را میخرد زمان بردن وسایل از دست او می افتد پایین هرمیون میاد کمک دیوی آن ها با هم آشنا میشوند.
روزی هرمیون و دیوی و دنی و جینی به سفینه میروند ان ها در حال گفت و گو بودند و از آرزو های خود میگفتن آن ها کم کم داشتن با هم آشنا میشودند آن ها در باره این که در سفینه چیا هست صحبت می کردند آن ها می گفتن ربات کمکی و ۸ باطری و کلی مواد غذایی در سفینه هست دنی هواسش نبود و دکمه حرکت را زد سفینه به شمارش معکوس در امد یک مرد که بلد بود سفینه را براند او داخل سفینه بود سفینه به فضا پرتاب شد بچه ها بر عصر سرعت زیاد بیهوش شودن آنها بعد ۲ ساعت بیدار شدن