[مُضحکه ای دَر درندَشت.] _یِک 'هیچ' عَظیم بودم.کَسی که بُزرگتَرین ...
...کوچیک بودم. خیلییی کوچیک! اونقدری که هر حرفی مامانم بهم ...
آرمیتا نویسنده ای بود که در داستان هایش غرق شد. او برای فرار ...
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.