به جرم عاشقی : عنوان
1
6
1
36
پارت :۴
- خوبی؟
لب به شکایت باز کردم:
- دوست داشتنت یعنی اینکه ۲ ماه بعد رفتنم ازدواج کنی؟آره؟
- پس تو؟
دستم رو مشت کردم و باتمام توان به سینه اش کوبیدم
-آره. کاش انقدر منو احمق فرض نمی کردی سهیل!
از این همه تظاهر و رفتار های به ظاهر عاشقانت حالم بهم می خوره.
دستم رو گرفت و نزدیک لب هایش بردو بوسه ای طولانی زد.
سکوتش برام عذاب آور بود که ادامه دادم:
تو نمی تونی درک کنی که من با دیدن دختری با لباس عروس که سر روی شونه هات گذاشته بود و با عشق نگاهت میکرد چی کشیدم؛ از فکر اینکه تو با اون به ح...
دستش رو روی لب هایم گذاشت
- هیس!! وقتی از چیزی خبر نداری هیچی نگو
سکوتم رو که دیدنزدیکم شد و دستش رو به دور کمرم حلقه کرد. صورتم مماس باصورتش بود و نفس های تب دارش به صورتم می خورد و دگرگونم می کرد. صدای تاپ تاپ قلبمون ملودیه زیبایی رو ساخته بود.
تقلا کردم تا از آغوشش بیرون بیام.
- آروم بگیر دختر!!بزار منم آروم بگیرم و با تک تک سلول هام عطر تنتو حس کنم!
************************************
چند قدمی جلوتر از من رفت و در جلو ماشین رو برایم باز کرد...
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳