به جرم عاشقی : عنوان
0
4
1
28
پارت :١٩
با صدای شکسته شدن آینه جیغ کشیدم و گوشام رو گرفتم
- تو این مدت کدوم گوری بودی که حتی می ترسی آدرسشو بهم بگی نفس؟
- سه.سهیل!
دستش رو مشت کرد ؛ به دیوار روبه روش کوبید و فریاد کشید
- خفه شو! کاری که بهت گفتم رو انجام بده.
نگاهم رو از سهیل گرفتم؛ برگه و خودکار رو از رو تخت برداشتم. با دستای لرزونم آدرس رو نوشتم وبرگه رو به سمتش گرفتم. برگه رو ازم گرفت و بی توجه به صدازدن های من از خونه بیرون رفت و در رو بهم کوبید.
نگاهم به خورده شیشه ها و قطرات خون روی زمین افتاد؛ سرم رو به لبه تخت تکیه دادم و بی صدا اشک می ریختم که کم کم چشمام روی هم افتاد و خوابم برد.
((سه روز بعد))
سه روزه که سهیل به خونه برنگشته و هرچی به موبایلش هم زنگ زدم جواب نداده. گوشه ای کز کرده و سرم رو روی پام گذاشته بودم.
با صدای چرخش کلید توی در، سرم رو از روی پاهام برداشتم وبه سمت در رفتم.
بادیدن اندام سهیل در چهار چوب در لبخندی زدم و به استقبالش رفتم.
- سهی..
با سیلی که بهم زد مات نگاهش کردم.
به خودم اومدم؛ دستم رو روی گونه گرگرفته ام گذاشتم و کمی عقب رفتم تا وارد خونه شه.
چمدونم رو دم در گذاشت وبه سمتم اومد؛ ترسیده چند قدمی عقب رفتم تا اینکه به دیوارخوردم...
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳