به جرم عاشقی : عنوان
0
6
2
62
پارت :۴٧
نگاهم رو به صفحه مانیتور روبه روم دوختم و به حرکت های ریز جنین پنج ماهم نگاه کردم.
وروجک، نمیدونست با هر تکون خوردنش چه بلایی سردل بی جنبه من و سهیل میاره که اینجوری شیطنت می کرد؟!
-چه کوچولوی شیطونی هم دارید؛خدا به دادتون برسه؛قراره با شیطنت هاش حسابی اذیتتون کنه!
با حرف دکتر لبخندم پررنگ تر شد.
نگاهم رو از مانیتور گرفتم که نگاهم با نگاه سهیل گره خورد.
عسلی هاش مثل ستاره های درخشان آسمون، توی تاریکی شب می درخشید!
به وجد اومدنش از شنیدن صدای قلب بچمون و دیدن تکون خوردن های ریزش توی صفحه مانیتور رو با تمام وجودم لمس کردم!
- حالش خوبه خانم دکتر؟
- آره. نگران نباشید جناب همه چیز نرماله.
با دستمال ژل زیر شکمم رو پاک کردم وبا کمک سهیل از رو تخت بلند شدم.
- نمی خواین بدونید بچتون پسره یا دختر؟
-دختره یا ناخودگاه صدام لرزید پس. پسر؟
- پسره. یک پسر خوشگل و بازیگوش عزیزم!
با حرف دکتر، دستم روی آخرین دکمه مانتوم ثابت موند...