به جرم عاشقی : عنوان
0
8
2
62
پارت :۵٠
اخم نمایشی ای کردم و به بازوش زدم.
-سوء استفاده گر فرصت طلب!
از کنارش گذشتم و بی توجه به صدا کردن های سهیل به راهم ادامه دادم. دستم رو از پشت گرفت و کشید؛ تعادلم رو از دست دادم و میخواستم روی زمین بیفتم که به پیراهنش چنگ زدم تا نیفتم.
چند ثانیه ای در همون حالت بی حرکت مونده بودم که سهیل سرش رو نزدیک آورد و با لبخند زیبایی پچ زد
- حیف که اینجا جاش نیست نفس؛ وگرنه درآغوش می گرفتمت و به خودم قفلت می کردم!
با حرف سهیل به خودم اومدم و زمان و مکان رو به یاد آوردم؛پیراهنش رو رها کردم و ازش فاصله گرفتم.
از نگاه های بهت زده زوج جوانی که به من و سهیل نگاه می کردند؛ ازخجالت گر گرفتم و با قدم های تند از مطب خارج شدم.
نگاهم به ماشین سهیل که اون طرف خیابون پارک شده بود افتاد. بادیدن شیشه ی شکسته ماشین و خرده شیشه های ریخته شده اطرافش ، دستم رو از دست سهیل بیرون کشیدم و شتابان خودم رو به ماشین رسوندم.
ازدیدن سرهمی نوزادی آغشته شده به خون و برگه تاشده روی داشبورد، نفسم بند اومد!