«ویلیام، مردی که جنگ را نه از ترس، بلکه از عشق پشتسر گ� ...
گمونم خیالاتی شدم، چشم های سرخی داشت و بدون دهن حرف میزد. ...
چیزی را از تو گرفته اند ولی نمیتوانی آن را پس بگیری... غرورت ...
فصلی تاکنون اضافه نشده است.
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.