داستان کوتاه وحشت
دستم را روی پاهای برهنه و زخمیام که رد طناب دور مچهایش ...
+مهشید میدونستی همیشه مجبورم میکنی بخندم ؟ مهشید در حالی ...
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.