ویالونت را هربار در دست گرفتم و نُت هایی که تو نواختی را ...
دوباره صبح شروع شد و باید به خیابان میرفت ، گل ها را به دست ...
همینجور که بدنش رو گرفته بود ،سرش رو به میله ها میکوباند. ...
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.