رمان : پارت دوم

نویسنده: morteza2objbubk

متن خود را بنوی‘‘میگم این پسرا چرا دارن اینجا رو نگاه میکنن
ستاره;;کجا کدوم پسرا شاید میخوان باهامون رل بزنن
من‘‘وای چقدر این دنبال شوهر میگرده
مریم..بچه ها بس کنید چقدر شما دعوا میکنید رل داشتن خوبه مگه چشه 
نرگس
منم دلم میخواست یکیو داشته باشم اما کسی پیدا نمیشد یه لحظه دلم شروع 
به تپیدن کرد نمیدونم چرا ولی احساس میکنم دلم واسه پسری که داشت 
میومد سمتمون شروع به تپیدن کرده وای خدا انگارداری معجزه میکنی 
انگاری من دارم با معجزه تو عاشق میشم وای چقدر هم تودل برو هست 
چشماش عسلی لباس استین کوتاه مشکی با شلوار لی مشکی چقدر بهش 
میاد توی این لباس ها دل هر دختری میبره نمیدونم چقدر محو نگاش بودم
که با چیزی که گفت سرخ شدم
پسره=سالم من مانی هستم هم کالسی خودتون هستم افتخار دوستی 
میدین 
ستاره;;وای نرگس جون تو زودتر از ما یارتو پیدا کردی 
مریم..ستاره ولش کن بدبخت هنوز توی شوکه ببین چطوری لپ هاش 
گل انداخته
من‘‘بله افتخار دوستی با شما رو میدم
مانی=دیگه نگو شما از امروز بگو عزیزم
مریم..وای چه رمانتیک پس اقا مانی شما هم با دوستان اماده بشین دو 
روز دیگه بریم شمال اینجوری بیشتر خوش میگذره سید
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.