قتل عام شب : قتل عام شب، پارت اول..
0
8
0
17
حالا 2ساله زندانم، دیگه بهش عادت کردم.. قبلا هم چندبار تا پای طناب دار رفتم و برگشتم.. من خیلی آدم کشتم.. عذاب دادم. میشه گفت.. با این کار روحم ارضا میشه.. بهترین رفیقم و هم دستم آتیلا هست.. اسمم آتش هست.
یک نفر دیگه هم تو سلولمون هست اسمش سپهره.. موهاش مشکیه و تا بالای بینیش میاد.. همش خودشه و کاری با ما نداره هر وقت تو چشماش خیره میشم زود سرشو کج میکنه و وقتی باهام حرف میزنه سرشو پایین میگیره.. از کارش سردر نمیارم. تو این زندون همه ازم حساب میبرن.. چون میدونن اگر با من درگیر بشن چه شری براشون درست میکنم!
رو تختم نشسته بودم که آتیلا اومد کنارم و دستشو دور گردنم حلقه کرد..
آتیلا=هی چیه پسر؟ چرا تو خودتی؟. آتش موهای سرخش که حالا کمی بلندتر شده بودنو به عقب هدایت کرد..=حوصلم سر رفته حالا 2سال تو این سوراخ موش..
آتیلا وزنشو روی آتش انداخت.. =منم مثل تو! اینقد دلم برا آتوسا تنگ شده!.مامان و بابام تو آتیش سوزی مردن من و اون دوتایی زندگی میکردیم که حالا... اون تنهاست.. آتش=صد بار داستانتو شنیدم من خودم بزرگت کردم منم مامان و بابام مردن حالا تو همون یک خواهرم داری من که همونو ندارم چکار کنم؟ آتیلا،آتشو بغل کرد=منو که داری؟ تا وقتی منو داری داداش میخای چکار؟ ،آتش دستشو روی موهاش کشید..=دیونه!
(وهردوشون خندیدن) پارت یک.
امیدوارم از این پارت لذت برده باشید..