قتل عام شب : قتل عام شب:پارت ششم=
1
7
0
20
بعد از چند بوق صدای خش دار میکائیل در گوشهایش پیچیده شد:
«الووو بفــرمائـید؟(سکسکه) کی هستی شوما؟»
آتش به شایان که داشت قهقهه میزد، پس کلهای زد و گفت:
«ببند دهنتو یه ثانیه! آتش هستم»
میکائیل با شنیدن صدای آتش چند لحظه سکوت کرد بعد گفت:
«آااتش؟.. آتش کیه؟(سکسکه)»
آتش به سر خودش مشت کوبید و گفت:
«عوضی چرا باید همین ثانیه مست میکردی!؟ گوشیو بده به کیان»
چند دقیقه از پشت تلفن صدایی شنیده نشد، تا آتش خواست گوشیرا قطع کند، صدای کیان بلند شد و گفت:
«الو؟ داش آتی چطوری؟ حالتون خوبه؟»
آتش که حسابی حرصی شده بود، داد زد:
«یه لحظه اون دهنِ حاصاب مردتونو ببندین! اصن من زیرِ ده چرخ! یه غلطی نمیکنین؟؟ امشب باید بیام بیرون.. اینقدر چلمن هستین که چهل درصد ضرر کردین؟!»
کیان که فهمیده بود آتش زده به سرش، سریع گفت:
«چشم! چشم! دادا آتش.امشب اوضاعتون رو اوکی میکنم این میکائیل، سگ مست شده هیچی حالیش نیست! پولِ آزاد کردنتون رو خودم میدم»
Ayhan_mihrad
ویرایش شد✓
Plata