Player killer : آماده شدن برای فرار

نویسنده: mostafa323as

با عجله کلید رو توی در می چرخانم و در را باز نی کنم و سریع وارد میشوم و در رو پشت سرم می بندم


" لعنتی چرا این اتفاقات باید برای من می افتاد؟!"

ولی خب حالا که اینطور شده دیگه نمیتونم دست روی دست بزارم و هیچ کاری نکنم

اول از همه باید وسایل مورد نیازم رو جمع کنم و سعی کنم تا جای ممکن وسایل کمی رو با خودم ببرم ، اول به یک سلاح نیاز دارم تا بتونم در صورت نیاز از خودم دفاع کنم

به سمت آشپزخانه میروم تا شاید بتوانم چیزی برای استفاده پیدا کنم ، که کارد آشپزخانه را میبینم ، من از این کارد برای خرد کردن و تکته تکه کردن هویج و سایر سبزیجات استفاده می کرده ام

اما باید به اندازه کافی برای استفاده تیز باشد

کارد را بر میدارم.

حالا باید تلفن همراهم رو بردارم... نه فکر نکنم که این کار درستی باشه ، چون افرادی هم هستند که میتوانند شماره من رو ردیابی کنند پس هیچگونه وسیله ی ارتباطی ای رو نباید با خودم ببرم

راستش با این جایزه ای که سیستم برای من گذاشته یک لحظه وسوسه شدم که خودم ، خودم رو بکشم تا بتوانم جایزه رو به دست بیارم

پس با در نظر گرفتن این ها تقریبا هیچ کس قابل اعتماد نیست ، اما " طلای مقدس " به من آسیبی نمیرسونه ، توی بازی هم رابطه نسبتا خوبی داشتیم اما دلیل اینکه میگویم او به من آسیبی نمیرساند به این دلیل است که she یک تاجر است

ثروتمند ترین بازیکن توی بازی واقعیت مجازی افسانه ها ، طلای مقدس  بود ، اون یک تاجر حرفه ایه و به جای اینکه به روی افزایش قدرت کاراکترش وقت بزاره

بیشتر وقتش رو برای این گذاشت تا محبوبیتش بین NPC های توی بازی بیشتر بشه و همچنین تجارت ایتم بین بازیکنا رو در محدوده گسترده ای شروع کرد

و من و اون یک تجارت کاملا سالم با همدیگه داشتیم ، اون به من اطلاعات بازیکنای قدرتمندی که از شاخه های تجاری اون خرید می کردند رو به من میداد

و من در عوض ، وقتی یک بازیکن آیتم با ارزشی رو از شاخه های تجاری اون می خرید دنبال می کردم و در فرصت مناسب اون رو میکشتم و آیتم رو برمی گردوندم

با این کار هر دومون تونستیم توی بازی پیشرفت زیادی بکنیم ، فکر کنم اون توی چینه پس باید راه زیادی رو برای رسیدن بهش طی کنم

برای رسیدن به اون باید از کشتی یا هواپیما استفاده کنم اما...

با وضعیت فعلی من که تحت تعقیب هستم ، نمیتونم از اینطور وسایل نقلیه ای استفاده کنم

یه لحظه صبر کن...

یه راه خیلی بهتر برای رفتن به اونجا بلدم..

تا اونجا که من میدونم نقشه بازی " افسانه ها" از روی واقعیت بوده و نقشه بازی دقیقا نقشه واقعیت بوده

و طبق چیزی که فرشته ها گفتند دنیای بازی به دنیای واقعی اومده

هنوز درک اینکه الان دشمن کل دنیام برام سخته ولی مجبورم با این شرایط سازگار بشم ،البته اگر که بخواهم زنده بمونم

تا اونجا که من میدونم باید اون چیز دقیقا در مرز انگلیس قرار داشته باشه ، خوش حالم که برای مسافرت اومدم انگلیس

از جایی که من هستم تا اونجا تقریبا 400 کیلومتر فاصله است

با اینکه ماشین ندارم ، اما متاسفانه و بر خلاف میلم باید از یک نمایشگاه ماشین که یک لامبرگینی خیلی خوش رنگ داره دزدی کنم

با تصور اینکه میتونم یه لامبرگینی رو سوار بشم لبخند بزرگی بر روی لبم نقش بست

البته که اگه ماشین سالم موند اون رو به صاحبش بر می گردونم

اونطوری که من محاسبه کردم ، کسایی که محل زندگی من رو میدونن توی این هیاهو و هرج و مرج تقریبا 4 ساعت طول میکشه که جای من رو پیدا کنن

و الان حدود یک ساعته که من به خونه رسیدم ، پس فقط 3 ساعته دیگه وقت دارم

با فکر به این سریعا خواستم از خانه خارج شوم که ناگهان چیزی مشاهده کردم

[ پیام سیستم: به همه بازیکنانی که در بازی " افسانه ها" شرکت کرده اند ، یک پاداش داده می شود ، یک آیتم به صورت رندم از آیتم هایی که درون بازی داشتید به انبار سیستم شما اضافه می شود ]

واو ، اگه من شانس بیارم یعنی امکان داره شمشیر خون یا سنگ آشوب رتبه S که توی انبار بازیم بوده رو به دست بیارم

خب وقتی برای صبر کردن نیست ، بهتره که همین حالا انبارم رو بررسی کنم

....

چیی؟

چرا یه تفنگ هفت تیر بهم افتاده؟

من اصلا اینطور چیزی رو توی انبارم نداشتم.

نه...فکر کنم این رو از آخرین تحاجمم به اون بدست آوردم

ولی الان یه مشکل خیلی بزرگ داریم ، و اون اینه که من اصلا تیر اندازی بلد نیستم

به هر حال اتفاقیه که افتاده، اگه واقعا مثل بازی باشه باید بتونم ویژگیای این سلاحو ببینم

خب باید اول از انبار درش بیارم ، خب و حالا 

"بررسی"

[ تبریک ، شما قفل توانایی" بررسی "رو باز کردید ، در این دنیا فقط 2000 نفر اجازه دارند قفل این توانایی رو به صورت رایگان باز کنند]

اوممم، به نطر میرسه که بازی برای به دست آوردن توانایی های اولیه یه مقدار محدودیت گذاشته پس باید هر چه سریعتر بقیه ی توانایی های اولیه مورد نیازم رو یاد بگیرم تا بقیه اون ها رو به دست نیاوردند

خب اول باید این سلاح رو بررسی کنم

[ نام: هفت تیر رنگین کمان

رنک: SSS

توانایی ها: تیر بی نهایت__( بقیه توانایی ها به دلیل سطح پایین شما در تیر اندازی قابل مشاهده نیست)]

واییییییییییی ، خدایا من کاری کردم که انقدر یهم کمک کردی؟

یه ایتمه رنک SSS اونم الان ، عالیهههههه

خب اون قابلیت تیر بی نهایتش خیلی میتونه کمکم کنه ، راستش قویترین آیتمی که من توی بازی از اون استفاده می کردم فقط رنک S بوده

با اینکه قدرت کاراکترم زیاد بود اما آیتم های خوبی نداشتم ، شاید این بار تیر انداز شدن رو امتحان کردم

ولی...

با اینکه اسمش " هفت تیر رنگین کمان" هست اما شکل و رنگش کاملا عادی و کلاسیکه و هیچگونه رنگین کمانی دیده نمیشه

شاید این اسم به توانایی هاش مربوطه ، به هر حال فعلا باید از اینجا فرار کنم

برای اطمینان کارد آشپزخانه رو هم با خودم میبرم ، خب حالا به چیز دیگه ای نیاز ندارم....

نه یه لحظه صبر کن ، هر کس که چهره من رو ببینه فورا به سمتم حمله ور میشه ، پس باید یه نقاب پیدا کنم

فکر کنم یه نقاب نیم چهره که دهنم رو می پوشوند داشتم

به سمت اتاقم میروم و در راه لگدی به یکی از کیسه های زباله میزنم

" با اینکه الان همه دنیا دشمنمه ، ولی شاید این زندگی جدید زیادم بد نباشه ، چون قراره حسابی خوش بگذرونم"

کشو میزی که توی اتاقم بود را باز میکنم و توی اون رو نگاه می کنم ، خب ایناهاش...

یه نقاب نیم چهره که دهن رو می پوشونه و از پارچه زخیم درست شده تا فرد رو گرم نگه داره

رنگش مشکیه و یک طرح لبخند دندون نما روشه

" واو ، با این دقیقا مثله شخصیتای شرور میشم"

الان هوا سرده پس بهتره لباس گرم بپوشم

یک هدی سیاه رنگ هم بر میدارم که در جاهایی طرح خطوط سرخ رنگی وجود داشت

اون رو میپوشم، خب حالا دیگه واقعا آماده ام 

در همین لحظه صدای کوبیده شدن چیزی به در خونه ام اومد

" لعنتیا.."

انگار که زود تر از اونچیزی که انتطار داشتم پیدام کردن

" هی قاتل عوضی گمشو از پناه گاهت بیا بیرون و سرنوشتت رو قبول کن و تبدیل به جایزه من بشو"

هه ، این احمقا فکر کردن که من قراره به این زودی بمیرم؟

رو به روی در بسته می ایستم و هفت تیر را از انبار سیستم بیرون می آورم و با لبخندی که از پشت نقاب معلوم نیست می گویم

" ببخشید دوستان عزیزم ، ولی میشه لطفا تبدیل به امتیازات EXP من بشید؟"

وقتی این رو گفتم ، صدای عصبانی ای از اونطرف در گفت

" چی گفتی حرومزاده؟"

ولی صداش بین صدای گلوله هایی که پشت سر هم به سمت در شلیک کردم گم شد

" اوممم...پس فقط میتونه هفت تا تیر رو به صورت پیوسته شلیک کنه؟ "

[ اطلاعات: بعد از هر بار که هفت گلوله را شلیک می کنید، 1 و نیم ثانیه طول می کشد تا دوباره گلوله های تفنگ آماده شوند]

اوممم ، خوبه.

ولی حالا بهتره ببینم از جسد اونا چی افتاده

[ لول شما افزایش یافت]

اوه پس هنوز نمرده بود؟

خب حالا که مرده پس دیگه مهم نیست ، در رو باز میکنم و به جنازه کسی که چهار تا جای گلوله روی بدنش بود نگاه می کنم

اومم ، با اینکه از پشت در بود ، اما هدف گیریم خیلی افتضاحه

باید یکم روی هدف گیریم کار کنم.

بعد خم می شوم و دستم را روی جسد می گذارم و می گویم

" غارت"

غارت کلمه ایه که وقتی یک نفر مرده برای بررسی انبار سیستمش میتونی استفاده کنی

خب چه جالب انگار قبل از اینکه بیاد اینجا کسای دیگه ای رو هم کشته بوده

وایسا ببینم چه چیزایی توی انبارته

[ نام: کلید ماشین لامبورگینی

رنک: E

توانایی ها: میتواند قفل یک ماشین لامبورگینی خاص را باز کند]

[ نام: خنجر قاتل

رنک:D

توانایی ها: هر بار که یک نفر را با این خنجر زخمی کنید ، سم فلج کنند ضعیفی به او وارد میشود و حرکاتش را کند می کند]

[ نام: سنگ مانا

رنک: E

توانایی ها: ایتم مصرفی]

اوههههههه ، دقیقا این همون چیزی بود که میخواستم ، شاید با خودتون فکر کنید که منطورم اون سنگ مانایی که کمکم میکنه با مصرفش مانام رو افزایش بدم

یا اون خنجری که قابلیت دیباف داره ، ولی هیچکدوم نیست

من الان یه لامبورگینی برای خودم دارمممم ، برای خوده خودمممم

صاف می ایستم و به جسد مرده تعظیم می کنم و میگویم

" قول میدم که از این ماشین خوشگل به خوبی استفاده کنم"

هورا ، حالا وقتشه که با این ماشین خوشگل برم به سمت مکان مورد نظر


دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.