رامبل نمیدانست چه اتفاقاتی قرار است برایش بیفتد. همهی اینها از زمانی شروع شد که به پریکنر، پایتخت امپراطوری رسید. حالا او درگیر دشمنهای جدیای شده بود. از دوستداران حکومت بگیر تا هیولاها و انتقامجویان باستانی. آیا رامبل به همراه دوستش جیمی میتواند از پس تمام این اتفاقات بر بیاید؟