دیوونه

دیوونه

zakavat1513 نویسنده : zakavat1513 در حال تایپ

داستان های مشابه

او دقیقا کنارم نشسته بود..با یک لیوان قهوه در دستانش.. و من ...

_نمیدانم.هرروز پروردگار که بیدار میشوم،فکر میکنم که بیرون ...

خلاصه داستان ینا وارد خونه ی میشه واسه ی کار ولی کلی اتفاقات ...

داییم عاشق شده بود…
ژانرها: عاشقانه
تعداد فصل ها: 0 قسمت
    فصل ها

    فصلی تاکنون اضافه نشده است.

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.