رمان[ ماه من : پارت ۱۰۷
1
31
1
110
#نیلماه
امیر و رهام و علیرضا گرم صحبت بودن که حامی قهوه ها رو آورد.
حامی : بفرمایید
نیلماه: مرسی
امیر: داداش چرا زحمت کشیدی
حامی : چه زحمتی《لبخند》
رهام : دستت درد نکنه
علیرضا: حامی میزاشتی من درست میکردم
حامی : نوش جونتون . دیگه درست کردم 《لبخند》
رهام :میگم داداش این خونه رو با وسایلش میفروشه ؟
حامی : اره اگه هم بخواین میتونم بگم وسایل ها رو ببرن
رهام : آره اگه ببرن خوب میشه چون ما خودمون وسایل داریم
جدیدترین تاپیک ها:
یک سوال
eliasjavaheri
|
۲۴ تیر ۱۴۰۴
داستان
melanii202121
|
۲۱ تیر ۱۴۰۴