کتاب معجزه الفبا : دو
0
3
0
5
زهیر توکلی
صبح شده است.
بر می خیزم و کرکره ی پلک هایم را بالا می کشم و به کسب و کارم مشغول می شوم.
کسب و کارم تماشاست. تماشای هر آنچه هست
و هر آنچه هست مرا به سوی تو می خواند و تو را پیش چشم من
می نشاند.
صبح شده است.
بر می خیزم و گوش به صداها می دهم.
صداها از اصل، از عالمی دیگر آمده اند.
صداها مرا با خود به عالمی دیگر می برند، به آنجا که تو هستی و جهان
به امر تو در همین دم از عدم میرسد.
صبح شده است.
بر میخیزم و تو را به پاکی و والایی میستایم و از سنگ تا ستاره، از ماه
تا ماهی، از مورچه تا فرشته و از گنجشک تا جبرئیل هم آوازِ منند.
... پایان ...