پروانه : قسمت بیست و یکم: شک
0
2
1
21
صحنه ۱: فاز اول تلهی آرامش رضا
داخل یک اتاق نیمهتاریک. رضا روبهروی یک میز نشسته، با یک چراغ رومیزی روشن. نقشهای از یک محله روی میز پهنه. او با ماژیک قرمز دور خانهی مهراد دایره کشیده.
سیگارش را بین انگشتها میچرخاند.
رضا (با صدای زمزمه): وقتشه… آروم، بدون سر و صدا…
او پاکتی کوچک از کیف چرمیاش درمیآورد، داخل آن یک گردنبند طلایی با نام "پانیذ". لبخندی سرد روی لبش مینشیند.
---
صحنه ۲: نگاه به گذشته
خانهی مهراد. نور عصر از پنجره میتابد.
نعیمه با دخترش پانیذ روی فرش نشستهاند. آلبومی از عکسهای قدیمی روی پاهای نعیمه باز است.
پانیذ با انگشت کوچکش به عکسی اشاره میکند.
پانیذ: مامان! این کیه؟
نعیمه خشکاش میزند. تصویر رضا و خودش است، در پارک، با لبخندی گمشده در خاطرهها.
نعیمه (با لحنی محو): این… یه آشنا بود.
نگاهش به دوردست میره. پردهای از اضطراب چهرهاش رو میپوشاند.
---
صحنه ۳: جستجوی رضا
شبی تاریک. نعیمه با مقنعهی مشکی و چهرهای نگران از ماشین پیاده میشود. به در خانهی قدیمی رضا نزدیک میشود. در بسته است، قفل خورده، خاک گرفته.
دست میکشد روی دیوار. هیچ نشانی نیست.
نعیمه (با خودش): نیست... رفته... مثل همیشه، بیصدا.
---
صحنه ۴: ملاقات با داوود در زندان
اتاق ملاقات زندان. نعیمه و داوود پشت شیشهی جداکننده، با تلفن صحبت میکنند.
داوود لاغر و رنگپریده است.
نعیمه: رضا کجاست؟ چرا همهچی رو ازم پنهون کردید؟
داوود چند لحظه سکوت میکنه، بعد نگاهش رو پایین میاندازه.
داوود: اون آدمی که تو میشناختی مرده، نعیمه. اون الان یه چیز دیگهست.
نعیمه خشکش میزنه.
داوود: رضا… کلاغه.
نعیمه تلفن رو آهسته پایین میذاره. دستانش میلرزد.
---
صحنه ۵: گفتوگوی جهانی با نعیمه
اتاق نشیمن نعیمه. نور ملایمی فضا را روشن کرده. سرگرد جهانی مقابل نعیمه نشسته، دفترچهای در دست دارد.
جهانی: آخرین باری که دیدیش، چه حال و هوایی داشت؟ چیزی حس نکردی؟
نعیمه مکث میکنه. به سمت قاب عکس روی دیوار نگاه میکنه.
نعیمه: ساکت بود... اما توی نگاهش یه چیز عجیبی بود. یه خلأ.
جهانی: فکر میکنی ممکنه رضا... کلاغ باشه؟
نعیمه به آرامی پلک میزنه. سکوت.
نعیمه (زمزمهوار): ممکنه...