عنوان

راز دوقلوها : عنوان

نویسنده: reza_karimi1596

"پارت اول داستان راز دوقلو ها "
اول از انجا شروع شد که: 
ادا: آها بالاخره زنگ به صدا در اومد؛ سلامم بچه ها! 
همکار های ادا: سلام ادا جان 
ادا: بفرمایید داخل تا الا براتون قهوه بیاره من میرم فروشگاه و برمیگرم. 
همکار های ادا: باشه پس ما فعلاً شروع میکنیم. 
مکان: فروشگاه 
ادا: سلام ببخشید! قفسه نوشیدنی ها کجاست؟!
فروشنده: انتهای راه رو دست راست، 
ادا: باشه ممنون 
گوینده: کان وارد فروشگاه شد و رفت سمت قفسه نوشیدنی، که یهو ادا را دید چند ثانیه به هم دیگر خیره شدند. 
ادا: کان...............!! 
گوینده: ادا یهو به طرف دیگر رفت و وسایلی که برداشته بود را حساب کرد و سریع از فروشگاه خارج شد. 
ادا: مگه کان تو شهر خودشون نبود چطور اومد اینجا ایشش خدا لعنتش کنه  
گوینده: ادا با عصبانیت به خونه رفت. وقتی رسید خونه زنگ زد و الا در رو باز کرد 
الا: ادا چیشده! چی دیدی که داری مثل بید میلرزی؟!  
ادا: اون!! 
الا: کی ادا حرف بزن صبر کن برم برات آب بیارم،.... بیا اب بخور، ادا خوبیی!! 
ادا: خوبم 
الا: چی دیدی که انقدر ترسیدی!؟ 
ادا: کان برگشته استانبول!!.... 
الا: چیی؟! 
ایهان همکار ادا: ادا خوبی؟! چیزی شده؟!  
ادا: خوبم بریم کارمون رو انجام بدیم
ایهان: باشه 
گوینده: بعد چند مدتی گذشت........، 
ادا: بچه ها کم کم جمع کنیم بریم بیمارستان؛ 
پرستار: دکتر ادا یه تصادفی دارن میارن اورژانس لطفاً بیایین. 
ادا: بریم 
دکتر در آمبولانس: یه مرد حدود ۴۰ ساله هوشیاریش رو از دست داده 
ادا: مردمک چشمش برابر نیست، سریع از بیمار سیتی اسکن بگیرید. 
گوینده: چند دقیقه بعد......
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.