نشسته ام در پس هیاهو های زندگی هیاهو هایی که همچون هیولاهایی در انتظار بلعیدن من هستن آنها انتظار مرگم را میکشند و من انتظار رهایی،رهایی از کنج اتاقی که زندگیم در آن خلاصه میشود زندگی نه چندان عاشقانه که همچو عارفان مست می عشق بشوم و نه چندان لذت بخش که