قصد داشتم تا با نوشتن این رمان،زحمات بی وقفه پزشکان رو به نمایش بکشم تا ما اونا رو درک کنیم که اگر جون یکی از بیماراشون به خطر بیوفته با جون ودل تلاش میکنند که حال بیمار خوب بشه.اونها بیماران رو مثل خانواده خودشون میدونند.خانم دکتر مریم احمدی،زنی سی ساله پر تلاش،مهربان وزیبا که یک کلیه اش رو به بیمار هشت سالش میبخشه تا جونش رو از مرگ نجات بده.خدا به خانوم دکتر قصه ی ما برای این کارش نعمت های زیادی میده:برکت،مهربانی،ویا شاید هم عشق با آقای دکتر...