سایه هایی که پیشش بود، ان سایه ها فقط با ماسک هایشان با او روبرو می شدند، دود هایی از جنس انسان، چه کسی میان این مسئله بود. سردرگم قدم بر می داشت او فقط نوزده سالش بود اما حالا داستان مرگ و زندگی جلوی پایش بود. چاره ای جز ادامه دادن نداشت.
خواهشا در شب و تنها خوانده شود.