از صبح که از اونجا رفته بودم بیرون با کمک کتابایی که خونده بودم تونستم اون کلمات رو برگه رو ترجمه کنم. راستش فقط عدد و یه سری حروف جفت جفت بود.این شکلی "د ص و"
خودمم نمیدونم به ب 2 15
چی ربط داشت.... گ 5 9
بعد از کلی تجزیه ق 70 ۲۴
وتحلیل متوجه شدم خ ۳ ۶۱
که اون ستون "د" ح 98 45
دفترچه و ستون" ص" د 44 86
یعنی صفحه و ستون"و"یعنی واژه. یه فکری به ذهنم زد اگه اشتباهم بود بازم انجامش دادم. اول صفحه دوم از کتاب بیماریو اوردم و خواستم کلمه پونزدهم روببینم که تازه یادم افتاد کتابا خالی بودن. اما شاید باورتون نشه یه اتفاق وحشتناک افتاد که پاهام قفل شدن، دهنم خشک شد و چشام پلک نمی زدن. تو تاریکی یه صدای ترسناک اومد"غیییییژ غییییژژژ"چراغ مطالعه روشن شد و کله خرابش افتاد و فقط از یک سیم اویزون شد. صدای هو هوی باد همه جارو پر کرده بود، سرمای خاصی بدنمو مورمور می کرد؛ چراغ روشن و خاموش می شد. انگار که می خواست بهم یه نشونه ای بده که برم و رو میز بشینم. نفس زنان رو میز نشستم و کتابو گذاشتم رو میز. با صحنه ای مواجه شدم که فقط جیغ زدم!!!
پایان قسمت چهارم