لب های سرد

دنیز و ارکا…دنیز دختری که شب تولدش بخاطر احساسات خودخواهانه خودش و توقعاتش با ارکا که دنیز رو خیلی دوست داره کات میکنه…اما بعد از کات دنیز افسرده میشه و عذاب وجدان راحتش نمیزاره….غرورش اجازه نمیده بره پیش آرکا…