سه قهرمان افسانه ای:سه قلو های دزخ : فصل دوازده

نویسنده: mbashrystaysh

او می گفت که وقتی در سیرک ها زندانی میشد توسط یک مرد خرپول خریده شد واو اولین اربابش بود.او میگفت، اگر کار نمی کرد یا برای چند لحظه استراحت کتک می خورد و بیچاره باید درد زیادی رو تحمل کرده باشد.  او از انجا فرار کرد هر طور که می شده تا اینکه پایش در تله آهنی راهزن ها گیر افتاد هیچ وقت کسی اسمش را نپرسیده بودتا اینکه من ازش پورسیدم دلیل اینکه او قرمز شد را فهمیدم دلم برایش میسوزه دلم میخواد بهش کمک کنم ولی دوست ندارم بهم بگه ارباب ...
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.