فتح آباد روستایی با مردمانی از تبار غیرت

حماسه فتح اباد_ نویسنده: زهرا سلطانی : فتح آباد روستایی با مردمانی از تبار غیرت

نویسنده: zs5691712

حماسه فتح اباد_نویسند زهرا سلطانی 
این هم یک روایت ادبی و حماسی از خاطره‌ی فتح‌آباد، با رنگ و بوی مقاومت و غرور روستایی:

---
 حماسه‌ی فتح‌آباد
در دل دشت‌های خشک و آفتاب‌خورده‌ی کرغو، جایی که خاک با غیرت مردمش آمیخته بود، روزی طوفان قدرت وزیدن گرفت. رضاخان، خانی ثروتمند و زورگو، با پیکانش از راه رسید؛ در حالی که مردم هنوز با خشت و گل خانه می‌ساختند، او در قصر مجللش خواب قدرت می‌دید.

اما فتح‌آباد، روستایی کوچک با دل‌هایی بزرگ، خوابش را آشفته کرد.

حاج حسن نوجوان و عبدالله نبوی، دو مرد از جنس خاک و غیرت، بی‌صدا و بی‌ادعا، «ثم» ساختند—نشانه‌ای از حضور، سندی از تعلق. وقتی مأمور رضاخان آمد تا زمین‌ها را به نام دریز ثبت کند، چشمش به دو ثم افتاد. از آن روز، کرغو به نام اهالی فتح‌آباد ثبت شد.

و محمد هاشمی، مردی که صدایش از دل مردم می‌آمد، رضاخان را تهدید کرد:
> «اگر بار دیگر به اموال این مردم دست درازی کنی، با من طرفی.»

رضاخان، که تا دیروز از راه کرغو با غرور می‌گذشت، دیگر جرأت نکرد پا به آن خاک بگذارد. راهش را عوض کرد، اما خاطره‌ی آن روز، در دل خاک ماند.

از آن روز، فتح‌آباد نه فقط روستایی بود، بلکه نماد ایستادگی شد.
جایی که دلاوران و زرنگ‌ها، با دست‌های پینه‌بسته و دل‌های پرغرور، تاریخ را نوشتند.
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.