در جهانی که شمشیر و خاک تنها ضامن بقا هستند، نظم باستانی قلمروها توسط یک بلای نامرئی درهم شکسته است: جنون ارتعاشی. این ارتعاشات، ذهن انسانها را هدف قرار داده و قلمروها را به سمت شورش کور و خودزنی سوق میدهند.
در دل این آشوب، پنج گروه متخاصم سر بر میآورند که هر کدام راه حل خود را دارند: آیین شرافت خونین با انحصار زمین، حلقهی تنفس با کنترل ذهن، و معاملهگران فلز با سوداگری بیرحمانه.
هیچ قهرمانی در کار نیست، و ناتوانی حاکمان مرکزی، میدان را برای مبارزه بر سر حقیقت باز کرده است. در حالی که گروههای نظامی و مذهبی به جان هم افتادهاند، تنها یک گروه پنهان میداند که فرمول مقابله با جنون در تکههای گمشدهی متون باستانی نهفته است.
تهدید واقعی، نه در بیرون دروازهها، بلکه در شک و جنونی است که در ذهن هر یک از بازماندگان ریشه دوانده است.