اردوی بی بازگشت

اردوی بی بازگشت

taha1386 نویسنده : taha1386 در حال تایپ

داستان های مشابه

این داستان پسریه که در یک بازی واقعیت مجازی ، شرور مورد تنفر ...

زهره خوشحال بود،اما نه به خاطر یک لقمه نون و پنیر و ده هزار ...

عاشقانه ای در میان جنگ ...

چند هفته ای بود که خوب غذا نمی خورد. با دوستانش نمی چرخید، دیر به مدرسه میرفت یا حتی روز هایی در هفته مثل دوشنبه ها و چهارشنبه ها به مدرسه نمی رفت و هر وقت پدرو مادرش به دنبالش میرفتند او را کنار خانه ی متروکه ی خیابان شماره ی هفت پیدا می کردند...
ژانرها: داستان کوتاه / ماجراجویی
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.