نورِ خدا

دیباچه ی ققنوس : نورِ خدا

نویسنده: milad251169

در این منظومه‌ها خورشید مپندار خویش را
مربّی ساطع کرد نورِ جلالِ خویش را
خطوطِ ابرُوانِ عاشقانِ این سَرا
همان خورشید بُوَد کز رب دمید از خویش را
ز شوقِ روی او هر دل چو دریا می‌شود
که می‌ بلعد به یک لحظه غبارِ خویش را
فلک در حیرت از یک ذره‌ی خورشید اوست
که گردد از عدم تا لامکانِ خویش را
به باغِ جانِ او تا لاله‌ ی سرخِ وصال
چو آفتابی بتابد بر نهالِ خویش را
به هر دل آتشی افروخت از انفاسِ دوست
که سوخت هر چه جز او بود در خیالِ خویش را
ز چشمِ مستِ او صد آسمان حیران شدند
که آشکارا نمودند آن کمالِ خویش را
اگر چه ذرّه‌ ای باشم ، به خورشیدش رسم
چو بر ره جا گذارم هست و مالِ خویش را
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.