پایان سلطنت تاریک  : عنوان
						
						
							0 
							1 
							0 
							8 
						
					 
					
						چشمامو باز کردم اول همه جا تار بود ولی بعدش با یکم پلک زدن درست شدهمونجا بود همون محوطه اه من مردم؟ما مردیم؟ولی خودمو حس میکنمیک دفه ای صدای شاینی شنیدمشاینی:من زندم ما زنده ایم ما زنده ایممملی:اخ ارهانیلا: قضیه چیه ساکورا:خداییش الان ما چرا زنده ایم؟یانگست:چرا طبق سناریو پیش نرفت الان باید مرده بوده باشیم؟استیو:لامصبا الان به جای شکر کردن تونه؟فکس:موندم دکمه رو اشتباه زده یا مشکل فنی پیش اومده برا انفجار؟مارشال:اما من یادم میاد که هم غش کردیملایون:نقشه اش چی بود؟ جیم:ترسوندن مالایون:درستهلی:اما چرا؟لایون:تا تو کار هاش برای تصرف دنیا دخالت نکنیماز دید کازو:آرتور:خب؟الان چیشد؟من:خب هیچی همه چی طبق نقشه پیش رفتآرتور:مطمئنی زنده انگوشیمو بردم طرف صورت آرتوردروبین مخفی های محوطه نشونش دادممن:حالشون از من و تو بهتره البته بدون هنر رزمی انآرتور: مطمئن نیستم کارمون درست باشه یا نادرستمن:((درست بودن یا نادرست بودن دیگه برام مهم نیست از پایان این داستان ترسناک انتظار خوب بودن ندارم))بریم کلی کار داریم یک هفته دیگه همشونو ملاقات میکنمیک دفه پشت سرم حضور یک نفر حس کردم:نیلا:خوش حال میشم بهتون کمک کنممن:فقط ادای کسایی رو در بیار که هیچی نمیدونن و هنر هاشون رو دست دادن رو در بیاراز دید جنی:در حال دویدن بودمخدا خدا میکردم که اتفاقی نیوفتاده باشهاز اونورم متعجب بودم چرا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده نه صدای انفجار نه خرابی فقط صدای جیغ کمک شنیدم.رسیدم اونجا و فریاد زدم :حالتون خوبهاز صحنه ای که دیدم متعجب بودم همه سالم بودنولی باز جای شکر داشتشاینی:اه جنی حال تو خوبه؟من:اول تو بگو؟شاینی:نمیدونم واقعامن:صدمه که ندیدین؟ساکورا:پس خواهر دوقلوی جیم و دختر عمه من توییامیلی:عوضش حداقل از تو خوشکل ترهساکورا یک نگاه طلب کارانه به امیلی میندازه و به جنی نگاه با حرف ساکورا جیم حواسش به اونا پرت میشهجیم:من خواهری ندارملی:والا شایعه شده که داریبرایان:باورم نمیشه هروز هروز نسل میشیما ها افزایش پیدا میکننجیم:حقیقت ندارهجنی:دی ان ای ثابت کردهجیم با طعنه گفت:تو آخه دی ان ای کازو رو از کجا آوردیجنی:من دی ان ایی همراهم ندارم ولی خب میدونم که با (هانگسای میشیما) بزرگ شدمجیم:با پدر بزرگ؟جنی:از اول بچگی نوه پسریش بودم اولین پسرش مگه اون چند تا پسر دارهلی:دو تا لایون هم هستجنی:اما لایون فقط پنج سال از من و جیم بزرگ ترهموقعی که من بدنیا اومدم لایون پنج سالش بود لایون تو خوب منو یادته ×لایون به معنای تأیید سری تکون داد با صدای فکس همه به خودشون اومدنفکس:بچه ها ما اصلا برای چی اومدیم اینجا؟استیو:مبارزهفکس:خب من من چرا اصلا چیزی از مبارزه کردن هام یادم نمیاد حتی نمیتونم یک فن بزنمیانگست:الان میخواهی مبارزه کنی که چی بشهفکس:میگم هنر های رزمی مو یادم نمیاد نمیتونم حتی مشت بزنممارشال: داداش چه اتفاقی منم همینطور چیشدهیانگست:شما مسخره ها چی میگیناستیو: یادم میاد یک زمانی تمرین داشتم ولی نمیاد چطور یجیم:اره ما چمون شده؟منم یادم نمیاد یادم میاد قبلا با مادرم و بعد از مادرم با هانگسای تمرین میکردم اما نمیدونم چطورینیلا:بچه ها راست میگن منم همینطورمساکورا:الان که اعصابم خط خطی بشهامیلی: الان که گریم بگیرهههجنی:چخبر شده ینیجیم:کازو هرچی هست زیر سر اون بروس: اما من اون باهم دوست بودیم اما تون هیچی راجب این نقشه بهم نگفتلی:عجب پس چه دوستیلایون:جیم الان میتونی اون دستبند رو در بیاری؟جیم: عجیبه اره الان به صفر رسیده لایون:بدش به من لی میتونی تو سازمانت رو این تحقیق کنیلی دستبند میگیره لی:هومممم اره ولی این هیچ مارکی ندارع فک کنم از طرف یک مخترع گمنام درست شدهلانگ: باید تحقیق کنیم تو اداره پلیس تئتو شو در میارم نمی زارم کازو یک نفس راحت بکشهشاینی با ناراحتی گفت:دیگه نمیتونم اجاره خونه مو بدم دیگه هم مبارزه بلد نیستم این همه سال تمرین این همه سال تمرین با پدرم الان ... فردا باید خالی کنمجنی:کسی رو نداری پیشش بمونی؟شاینی:مادرم تو چین زندگی میکنه من موقعی که پونزده سالم بود اومدم ژاپن و موندمجنی:تنهایی؟شاینی:اره برای مسابقه برای اولین ترنمنتی که شرکت کردم الان این چندمین ترنمنتی که شرکت میکنم و ساکن اینجام جنی:میری چین؟شاینی:پول بلیط ندارم میتونم به مادرم بگم بفرسته ولی اونم وضعیت خوبی نداره که بخواد برام بفرسته ناامیدش کردمجنی:بیا خونه من من تنها زندگی میکنمشاینی:چی نه مزاحم نمیشمجنی: کمترین کاریه که میتونم در حقت انجام بدمشاینی:نه ممنونم واقعاجنی:قبول کن ،پدر من باعث اینکار پس من باید جعمش کنم بیا پیش من من قدرت رزمیم رو از دست ندادم پس کمکت میکنمشاینی:اما ما همو نمیشناسیم جنی لبخندی زد گفت:خب آشنا میشیم
...............
یکم چپ نه نه یکم اینور ترررهوفف فقط مرکز قرارش بدیناه احمقا خوبه دیگه بسه ولش کنید خوبهآرتور:مثل اینکه به این نقاب جگوار سیاه عادت کردیمن:چاره ای ندارم دیگه دعوت نامه هارو فرستادیآرتور:اره رفیق فرستادم حتما میانمن:به من نگو رفیق این صد بارآرتور:اوکی ولی چه اسمی برای باشگاه گذاشتیمن:سلطنت تاریکآرتور:وای خدایا این همه چیزش دارکه هم اسم مستعار تو هم این اسم باشگاه ما میخواهیم اعتماد شونو جلب کنی؟من:اونا با دیدن شخصیت ام بزودی بهم اعتماد میکننآرتور:میگه شخصیم بعد شخصیتشمن:مگه چمه؟آرتور:چت نیس؟داداش ببخشید اما تو اصلا خوش اخلاق نیستی بزار رک باشم تو گستاخ،مغرور، و متکبریمن: تعریف حسابش میکنمآرتور:اگه میخواهی اونا بهت اعتماد کنن و از تو خوششون بیاد باید شخصیت رو عوض کنی باید بشی آدم خوبه داستان یا همون هیرو نه کازو هرکسی شو جز کازو من:کار اسونیهآرتور:خدا کنه خدا کنه ضایع نشیم من:تو نگران نباشآرتور: همینطوری شم همه تورو تقصیر کار میدوننمن:فردا همشونو خواهیم دید......بخش دوم:زمان:فردا مکان: باشگاهفکس: خداییش اینجا کجاست باشگاهمارشال:سوال اینجاست چرا باید بیایم اینجالی:این مرده کیه دقیقا لایون تو چیزی میدونی؟لایون:نه ولی تئتو شو در میارمانیلا چشمش میوفته به نیلا:انیلا:تو اینجا چیکار میکنی مگه فرار نکردینیلا:چه فراریانیلا:میدونم تو از همه چی خبر داری همدست کازونیلا:من راستش هیچی نمیدونستم کازو هم نمیدونست ازش پرسیدمانیلا:جدی پس چرا نیومد محوطه مسابقهنیلا:خب گفت یک کاری براش پیش اومدهانیلا:ببینم تو که رفته بودی پس چرا باید بیای اینجا؟نیلا:ببینم بازجویی؟آرتور وارد میشه:میگه :همتون منو به پلنگ زرد میسناسینبرایان:ما برای چی اینجاییمیانگست: ارهآرتور:جوابتون پیش من نیست پیش اونمن با همون نقاب جگوار سیاه وارد شدم:سلام بلک شادو عم از این به بعد استاد جدیدتونمیانگست:هه ههمن:حرفم خنده دار بودیانگست: اونوقت میخواهی چی بهمون آموزش بدیلایون:خودشه همون مرد است که تو مسابقه دیدمش لی:همون عجیبهلایون: اره الان هم عجیبهلی:جیم چرا نیومده هنوز؟لایون :نمیدونمفکس:تو خودت هم تو مسابقه بودی چطور هنوز هنر رزمی داریلانگ:راست میگه ولی بعد از اون انفجار بود چی بود نمیدونم دیگه ندیدمششاینی:اره آرتور:خب راستش پریدم تو حرفش گفتم:حال کینگ (اسم مستعار آرتور)خیلی خوب نبودآرتور:چعععع؟من:اره داشت میمرد حتی قبل از مسابقه هم داشت توی تب میسوخت بهش گفتم نرو مسابقه اما خب لج کرد به خاطر همینم من باهاش اومدم برای اینکه مواضبش باشم بعد تو محوطه حالش بدتر شد پس منم بردمش بیرون تا حالی عوض کنه و بعدش هم اون اتفاق مگه نه؟آرتور: ارهمن:اصلا قرار نبود من توی مسابقه شرکت کنم اومدم تا هوای رفیقم رو داشته باشمآرتور تو دلش گفت:اره جون دلتاستیو: حالا مارو اینجا آوردی چیکارمن:آوردم تا از ریشه بهتون آموزش بدم فهمیدم چه بلایی سرتون اومده اصلا خوب نیست اسطوره هایی عین شما اینطوری از بین برن من بهتون همه چیز رو یاد میدم در باره فن ها و ضربه هاتون تحقیق کردم و یاد گرفتم که بهتون آموزش بدم اونم رایگان اگه شما بخواهیدامیلی:این ینی تو قهرمان مایی الانانیلا:اما به چه دلیل چی به تو میرسهمن:بعدا بعد از اینکه همه چیز رو یاد گرفتین باهم تسویه میکنیملی:چرا باید بهت اعتماد کنیممن:چاره دیگه ای ندارید اما می ارزه نه امتحانش مجانی حداقل برای به دست آوردن قدرت هاتون و مبارزه با کازو به من نیاز دارید قول میدم بهتون همتون رو نجات بدم از صمیم قلب کازو دشمن من هم هست حالا با شما اینکارو کرده میخوام باهم دست به دست بدیم و شکستش بدیم نظرتون چیه؟مبارزا:ارهههمن:هه خوبهلی:به نظرت عجیب نیس باید بهش اعتماد کنیملایون:چاره ای نیست این شکلی اگه نزدیکش باشیم میتونم اطلاعات بیشتری هم کسب کنی لی:مثلا راجب چی؟لایون:هویت اصلیش قیافش اینکه چرا چهرشو نشون نمیده لانگ:بلک شادو من یک پلیس ام و طبیعی برام عجیب باشه که چرا چهرتو مخفی میکنیمن:اینکه چهرمو نشون نمیدم بر این حساب نیست که مجرم هستم بنا به دلایلی میخوام ناشناس باشم همین جیم وارد میشه جیم:چه دلایلی ؟من:دیر کردی و الان هم داری سوال میپرسی ؟به جای سلام ته جیم:تمام مدت اینجا بودم از دور گوش میکردم حالا چرا باید اعتماد کنیم من:میتونی بری میتونی بمونی این به خودتون بستگی داره نه من حالا یک شانس به خودتون و من میدین یا پشت به حرفه اتون میکنید و میرید؟اگه جوابتون منفی برین پیش وسایل ها کینگ براتون برنامه ورزشی برای اول کار آماده کرده بهتون میده این برنامه مخصوص هر بدن و هر حرفه طراحی شده نگران هیچی نباشید همه چی برنامه ریزی شدس همه رفتن و فقط جیم موندمن:کانیا فامیلت اینه نه؟فامیل مادرته نهجیم:من بدون پدر بزرگ شدم من:که اینطور اینکه میخواهی بمونی یا بری به خودت بستگی دارع ولی به این فک کن اینجا باشگاه نیست اینجا مدرسس شما هم الان حکم یک مشت بی سواد رو دارید که من قرارع از کلاس اول ابتدایی آموزش تون بدم حالا اگه دیر بجنبی از بقیه درس عقب میمونی و یا اگه نیای بی سواد ضعیف میمونی انتخاب با توعه تمام ....